چه کسی از اهرام محافظت میکند
در مورد وسایل درون اهرام تا به حال هیچ کس لیست دقیقی از آن نتوانسته ارائه دهد و به عبارتی بهتر کشفیات اهرام تا الان قطره ای از موجودی داخل آن بوده . تاریخ شناس عرب به نام محمد المقریضی در کتاب خود به نام هیتات می نویسد .. کسی که هرم می ساخت در قسمت غربی آن که دارای سنگهای گرانیتی غربی بودند حدود سی مخزن و اتاق برای خزاین در نظرگرفته و این اتاقها به وسیله هزاران هزار وسیله مختلف از الماسها گرفته تا مجسمه های محکم و طلسم های عجیب محافظت می شود . سازنده هرم جانب شرقی را نیز بنا کرد و بر روی دیواره های آن نقش آسمان و سیارات را کشید و در کنار این اشکال اسرار نجوم را به همراه معانی آنها نوشت و در این نوشتار ستارگان و سیارات را مشخص کرد . سازندگان هرم کاهنان مرده را درون سنگهای گرانیتی بزرگ می گذاشتند و در کنار هریک آثار هنری شان را قرار می دادند . سازندگان هرم هیچ جایی را بدون استفاده نگذاشتند و در جاهای دیگر هم هدایای خدایان را به عنوان ذخایر بزرگ برای آیندگان به یادگار گذاشتند که انبوهی آنها قابل شمارش نبود . المقریضی در کتابش در مورد محافظت از خزاین چنین می نویسد : سازنده هرم برای اینکه گنجها از دست دزدان در امان بماند در آستانه هر در مجسمه هایی گذاشته است که با هر حرکت کوچکی ضربات سنگینی به سر داخل شونده وارد می کند و همانجا می کشدش . این مجسمه ها معمولا گرز یا زوبین دستشان است . در جایی دیگر ماری وجود دارد که وارد شونده را بلافاصله با زهر خود از پا در می آورد . در جایی دیگر مجسمه هایی بر روی صندلی نشسته اند که با وارد شدن کسی سریعا انعکاس نور قوی برقرار می کنند و وارد شونده تا به خود بجنبد با گرز به سرش می کوبد . در هرم سوم هم با وارد شدن به اتاقها یک دفعه زیر پایش خالی می شود و به گودالی بی انتها می افتد . در برخی دیگر از نقاط هم به محظ باز شدن در اشعه ای خاص به بیرون می تابد که باعث کشته شدن شخص می شود . در مورد روشنایی اهرام هم بگویم دکتر لوییس آلوارز برنده جایزه نوبل فیزیک در سال 1988 در مورد اهرام دست به تحقیقاتی زد و در این تحقیقات نتیجه گرفت که هر ذزه از نور خورشید یا انعکاس آن زمین را تحت تاثیر فرار می دهد ولی این تاثیرا با برخورد به زمین و خاک اثر خود را از دست می دهد . با محاسبات او در هر متر مربع در ثانیه ده هزار پروتن برخورد می کند ولی بخش بسیار کوچکی از آن به عنوان انرژی وارد زمین می شود . آلوارز دستگاه ضبط مغناطیسی را درون هرم گذاشت و آن را به کامپیوتر وصل کرد و با کمال تعجب ثابت شد که این انرژی در آنجا هرز نمی رود و استفاده می شود !!!!!!!!! با این تدبیر به این نتیجه می رسیم که مصریان در هزاران سال پیش محاسباتی را که الان کامپیوتر های ما انجام می دهند انجام می دادند!!
بعد از این تاریخ اتاقها و دهلیزهای جدیدی در اهرام کشف شد . هرچند که تا الان می گویند خئوپس سازنده اهرام بوده ولی هیچ سند ومدرکی در این رابطه وجود ندارد ولی نظریه ای هم می گوید اهرام قبل از طوفان نوح ساخته شده است . در کتیبه ای که در اهرام پیدا و ترجمه شد چنین نوشته است :» من پادشاه شما سائورید زمانی این اهرام را ساختم که مصلحت شما را در آن دیدم . این بنا را هیچ کس نمی تواند از بین ببرد هرچند که تخریب سریعتر از ساخت است ولی من این را ساختم که این قانون را لغو کنم . من این اهرام را با چیزهایی ساختم که هیچ وقت تخریب نمی شود » با محاسباتی که بر روی این کتیبه شد عمر آن را قبل از طوفان بر آورده کردند .
هنوح کیست ؟
هنوح یکی از پیامبران است که اسم او در زبان عبری به معنای سنگ صبور است . موسی او را از ده جد اعلای خود می داند و به اظهار موسی هنوح حدود 969 سال و قبل از طوفان نوح عمر کرده است او اولین کسی بود که مطالب زمان خود را بر روی لوحه های سنگی حک کرد . نوشته های هنوح در نزد یهودیها کاملا مقدس است ولی مسیحیان بر روی آن اختلاف دارند ولی دو کلیسای معروف اسلاو و اتیوپی آن را تایید کرده اند . هنوح در 5 قسمت اول کتابش از محکمه ای خبر می دهد و در بخشهای 17 تا 36 از دنیاهای دیگر آسمان از آسمان برایشان نقل شده است سخن گفته است و نهایتا در بخش 72 تا 82 از خورشید ، ستارگان ها و سیارات قابل زیست اطلاع می دهد . در بخشهای 37 تا 71 از وحی پیامبران و پیامهایی که کرات و …. سخن می گوید . به غیر از این بخشها هنوح خبر طوفان سهمگینی را به فرزندش به نام متوشلاح می دهد و در آخر هم از سفرش به آسمان با وسیله ای آتشین صحبت می کند . متن زیر از کتاب هنوح گرفته شده است : من پیامبر شما هنوح برگزیده خدایان هستم و برای عروج به آسمان به همراه فرد برگزیده خدایان که عزیز ترین فرشته نزد اوست به سفر آسمانی می روم ( توجه داشته باشید که شبیه این داستان را مسلمانان در مورد محمد هم می گویند ) هنوح اولین دیدارش را با فرشتگان یا همان فرستاده های فضایی این چنین تعریف می کند : تنها در خانه نشسته بودم ناگهان دو شخص تنومند در مقابلم ظاهر شدند که تا آن روز مانندشان را ندیده بودم . صورتهایشان مثل خورشید می درخشید و لباسی عجیب به تن داشتند . آنها با من به گفتگو پرداختند و گفتند جسور باش امروز با ما به آسمان سفر خواهی کرد و این امر خداوند است . اینک به اعضای خانواده ات بگو که دیگر باز نخواهی گشت . به این ترتیب هنوح به آسمان می رود و در آنجا با فرشتگان آشنا می شود . بعد از رفتن او به آسمان سریعا خواندن و نوشتن یاد می گیرد و موظف می شود که فرامین الهی را برای مردم بنویسد و از جانب خدا دستور داده می شود که : هنوح بخوان به نام پروردگارت و بنویس برای مردم تا هدایت شوند . (شباهت عجیبی بین او و داستان محمد وجود دارد ) به این ترتیب هنوح 360 کتاب را که میراث خدا بر انسانهاست می نویسد و به وسیله فرشتگان به زمین باز می گردد تا آنها را در اختیار متوشلاح فرزندش قرار دهد . » از کتاب های هنوح هنوز تعدادی در دنیا وجود دارد و در موزه ها نگهداری می شود «
منبع : http://yahoo2.blogfa.com
یک داستان قدیمی وجود دارد در مورد یک جویندهٔ اسپانیایی، خوان پنک ده لئون که اولین شهردار پورتو ریکو بود و به دنبال منبع جوانی میگشت و در سال ۱۵۱۳ وارد فلوریدا شد. اما داستان با خود خوان شروع نشد، همچنین چیز جدیدی برای دنیای امروزی نبود. داستان آب شفا دهنده برمیگردد به دوران اسکندر. افسانه اینطور میگوید که اسکندر مقدونی همراه خدمتکارش از سزمین تاریکیها عبور کرد و در کوههای تبت به آب حیات دست پیدا کرد .
اسکندر شک کرد و کوزه ای که پیش کش شده بود را خدمتکارش با شمشیر شکافت
آن چشمه در کوههای تبت واقع شده است.
تعداد بسیار زیادی منابع غیر مستقیم هم در مورد افسانه وجود داره. جوانی همیشگی یک هدیه هست در داستانها و افسانهها، همچنین داستانهایی در مورد سنگ فیلسوفها، اکسیر عمومی و اکسیر زندگی در اسیا و نقاط دیگر دنیا بسیار مشهور بودهاند. اشارت دیگری به این ماجرا میتواند داستان شفا دادن یک مرد توسط عیسی مسیح باشد که در انجیل یوحنّا به آن اشاره شده. داستان آب شفا دهنده مربوط میشود به سرزمینی به نامه بیمننی یا بنینی، سرزمین ثروت و کامیابی. آب در جزیره ای به نامه بینکا واقع شده بود.
هرچند که بعضی از ترجمه ها پیشنهاد میکنند که آن آب در مجاورت باهاما واقع شده بود. مردم بومی به یک منطقه اشاره میکنند که در خلیج هندوراس واقع شده است. جزیرهای بیمینی در باهاما در زمان سفر پنک، به عنوان لا ویجا لقب داشتند
طبقه افسانهها، اپنیییها از اروکس در هیسپنیلا، کوبا و پرتریکو در این مورد شنیده بودند. سقون، یک رئیس اروک که اهل کوبا بود، نمیتونست طمع اغوا کردن این آب رو از سرش بیرون کند. وی گروهی از مکتشفین رو گرد هم آورد و با کشتی به سمت شمال حرکت کرد و هیچ وقت بر نگشت. داستانهایی در این مورد میگویند که وی و همراهانش آب زندگی بخش رو پیدا کردند و زندگی با عیشی رو در بیمینی شروع کردند. بیمینی و آب شفا بخشش در کریبین، ورد زبانها شده بود.
پتر مرتیر که متولد ایتالیا بود، در یک نامه به اسقف در ساله ۱۵۱۳ از این موضوع صحبت کرده بود، هرچند که خود وی این صحبتها رو باور نمیکرد و از اینکه مردم این صحبتها رو باور میکردند، کمی میترسید.
داستان ادامه پیدا کرد زمانی که خوان پنک پس از تصرف جزیره پورتوریکو از مردم در مورد آب زندگی بخش چیزهایی شنید. به خاطره نا رضایتی از چیزهایی که به دست آورد بود، تصمیم گرفت که با کشتی برای پیدا کردن آب زندگی بخش حرکت کند. در این مسیر، فلوریدا رو پیدا کرد. با اینکه وی یکی از اولین اروپاییانی بود که پا بر روی خاک آمریکا میگذاشت، اما هیچ وقت موفق به پیدا کردن عصارهٔ جوانی نشد. با اینکه خوان پنک در مورد آب زندگی بخش شنیده بود و آن را باور داشت، اسمش تا زمان مرگش در افسانهٔ آب زندگی بخش ثبت نشد. ژنرال گنزلو فرناندز در ساله ۱۵۳۵ نوشت که خوان پنک به دنبال آب بیمینی بود تا بتواند ناتوانی جنسی خود رو درمان کند. بعضی از محققین بر این باورند که نوشتههای فرناندز به خاطره بعضیها سیاسی نوشته شده تا بتوانند در دادگاهها به وی کمک کنند. داستانی مشابه در ساله ۱۵۵۱ توسط فرانسیسکو لوپز نوشته شد. در یاد داشت هرنندو اسکلنتِ در ساله ۱۵۷۵، نویسنده در مورد وجود آب زندگی بخش در فلوریدا صحبت میکند و یاد آور میشود که لئون به دنبال آن آب میگشته. نوشتههای وی بر روی آنتونیو ده هرا تردسیلس در دنیای جدید تاثیر گذاشت.فون تانده ۱۷ سال را به عنوان یک سرخپوست اسیر سپری کرده بود بعد از اینکه کشتی آنها در فلوریدا غرق شد. در یاد داشتهای خود در مورد آبهای یک رودخانه گم شده صحبت میکند و آن رودخانه رو به نام جردن میشناسد. اما فون تان ده کاملا در نوشته هاش یاد آور میشود که در مورد اینکه لئون در زمان ورود به فلوریدا به دنبال آب زندگی بخش میگشته، شک دارد. به اضافه اینکه پنک در زمان تحقیقاتش، در نوشتههایش از کلمهٔ سرچشمه چیزی ننوشته. در حقیقت این هرررا بود که ارتباط قطعی رو در نسخهٔ دستی فون تانده به وجود میاورد و در کتاب تاریخچه “هیستریا ژنرال ده لوث کستللنس ان لاس ایسلس تیررا فیرم دلم مار اکینو” آن رو یاد آور میشه. هرررا یاد آور میشود که مردم محلّی به صورت منظم به چشم میرفتند. یک مرد پیر میتوانسته کاملا جوان بشود، به طوری که بتواند ورزش کند و دوباره زن بگیرد و بچه دار بشود. هرررا اضافه میکند اسپنیردس به طور نا موفق تمام رود خانه ها، دریا چهها و برکهها رو در فلوریدا به دنبال آب افسانه گشته بودند. آخرین تحقیقات پنک در وینیسیتی پورت جدید شارلوت، در فلوریدا اتفاق افتاد. در فاصلهٔ خیلی کمی از مکان آخرین نبرد وی، یک چشمهٔ آب معدنی گرم وجود دارد. این آب معدنی برای هزاران سال مورد استفاده قرار گرفته بود، به خاطره همین این آخرین نبرد، تلاشی بود برای به دست آوردن آن آب و برای اطمینان یافتن از اینکه آیا آن آب، همان آب زندگی بخش هست یا نه.
منبع: http://theunexplainedmysteries.com/fountain-of-youth.html
هر گونه بهره برداری از این مطلب با ذکر منبع با آدرس http://ufolove.wordpress.com مجاز می باشد.
پ . ن : با تشکر فراوان از دوست خوبم مسعود عزیز برای ترجمه و ارسال این مطلب .
دانلود پی دی اف
مصاحبه با کردو موتوا شمن بزرگ اهل زولو در افریقا
ربایندگان بیگانه و نژاد خزندگان
توسط ریک مارتین ۹۹/۳۰/۹
همیشه گفته شده که بزرگان بومی هر قبیله ای کلید دستیابی به دانش هستند و این جمله هرگز تا زمانی که من موفق شدم تا با کردو موتوا سانوسی (شامن) اهل زولو، که به هشتاد سالگی خودش نزدیک می شود، مصاحبه کنم بر من ثابت نشده بود. از طریق تلاش و زحمات دیوید آیک (David Icke) موفق شدم تا با دکتر یوهان جوبرت (Johan Joubert) ، کسی که قرار گفت و گو را با کردو موتوا هماهنگ کرد تماس برقرار کنم .در نتیجه مصاحبه از طریق تلفن انجام پذیرفت ان هم با ان سوی دنیا در افریقای جنوبی. ما اینجا در روزنامه اسپکتروم از صمیم قلب از دیوید آیک و دکتر جوبرت به خاطر تلاش و زحمات بی شائبه آنها برای با خبر کردن دنیا از حقایق از زبان این مرد تشکر می کنیم.
لینک دانلود مستقیم:
در این بین شواهدی نیز از دل خاک بیرون میآید که خلاف آنچه که در بالا گفته شد را ثابت می کند .
۱- اشیای مربوط به انسان مدرن با قدمت ۵۵ میلیون سال
در سال ۱۸۸۰ میلادی در یک معدن طلا در کالیفرنیا در کوه تی بل (Table ) در عمق ۹۰ متری زمین معدن چیان به اشیای سنگی برخوردند که طبق آنچه باستان شناسان به آن معتقدند مربوط به انسان مدرن میباشد ولی این اشیا با توجه به برآوردهای انجام شده حدود ۵۵ میلیون سال قدمت دارند .
۲- فسیل انگشت انسان با قدمت ۱۳۵ میلیون سال
این انگشت در کاوش های باستان شناسی مربوط به شناسایی فسیل های دایناسورها در یک لایه آهکی در امریکا کشف شد .
تحقیقات بیشتر اثبات کرد که این فسیل مربوط به انگشت انسان می باشد. برخی نیز معتقدند که فسیل متعلق به بیگانگان می باشد .
۳- رد کفش انسان با قدمت ۲۰۰ تا ۶۰۰ میلیون سال در یوتا امریکا (قبل از به وجود آمدن حیوانات )
قبل هر چیز باید متذکر شوم که در ۶۰۰ میلیون سال پیش موجودات زنده حالت بسیار ابتدایی داشته و ۵۰ میلیون سال بعد از آن اشکال پیچیده تر حیات شکل گرفته اند.
ویلیام جی میستر که یک جمع کننده ی آمارتور فسیل محسوب میشد در سال ۱۹۶۸ یکی از عجیب ترین کشفیات دوره باستانشناسی را انجام داد.در منطقه ی چشمه های آنتولوپ که در ۴۳ مایلی شمالغربی دلتای یوتا قرار دارد میستر یک تخته سنگ بزرگ را یافت که روی آن رد پای انسان وجود داشت.اینطور به نظر می رسید که این رد شبیه رد صندل می باشد. این رد ۲۶ سانت طول دارد و در قسمت پنجه ۹ سانت و در قسمت پاشنه در حدود ۷٫۵ سانت می باشد.
او همچنین فسیل یک موجود زنده را در رد پا شناسایی نمود که این موجود از ابتدایی ترین اشکال حیات در کره زمین می باشد که در دوره ای بین ۲۶۰ تا ۶۰۰ میلیون سال پیش می زیسته است.
۴- اشیای گوی شکل فلزی با قدمت ۲٫۸ میلیارد سال !
در طی دهه های گذشته معدنچیان افریقای جنوبی صدها شی کروی فلزی را از دل خاک بیرون آورده ند که حداقل تعدادی از آنها دارای ۳خط موازی در وسط خود ( مانند خط استوا در زمین ) می باشند . قدمت این گوی ها با توجه به لایه خاک وسنگهایی که درون آن قرار گرفته بودند ۲٫۸ میلیارد سال تخمین زده شده است.
این گوی ها دو دسته هستند :
دسته ی اول از یک فلز با رنگ متمایل به آبی با بلورهای سفید تشکیل شده است ودسته ی دوم گوی های تو خالی هستند که مرکز آنها با یک ماده ی اسفنج مانند پر شده .
آقای جان هاند در حالی که در یک رستوران نشته بود .با یکی از گوی ها شروع به بازی کرد او متوجه شد که وقتی آن را روی میز می چرخاند ( مانند فرفره ) در هنگام چرخش گوی دارای تعادل عجیبی است .
او یکی از گوی ها را برای بررسی به موسسه ی تحقیقات فضایی در کالیفرنیا فرستاد بابررسی های انجام شده این موسسه اعلام کرد که تکنولوژی اندازه گیری دقت تعادل این گوی وجود ندارد وهمچنین تکنولوژی ساخت همچین شیی با این اندازه از تعادل نیز موجود نیست و تنها جایی که می توان همچین چیزی را ساخت مکانیست که درآن جاذبه صفر می باشد .
منبع:
هر گونه بهره برداری از این مطلب با ذکر منبع با آدرس www.ufolove.wordpress.com مجاز می باشد.
پ . ن : با تشکر فراوان از دوست خوبم پدرام عزیز برای ترجمه و ارسال این مطلب .
اینکاها: بیداری
پیامبر معنوی اینکاها، ویلارو هوآیتا
(توضیح درباره ی اینکاها: اقوام مایا ( اینکا ها ) تمدن بسیار پیشرفته ای بودند که هزاران سال پیش در آمریکای جنوبی می زیستند و به اعتقاد آنها، جهان در بیست و یکم دسامبر 2012 به پایان می رسد.)
ویلارو هوآیتا پیامبر معنوی اینکان هاست که در پرو زندگی می کند. وی در شهر کوانچاهند به دنیا آمد و در زمان اقامت و جستجوی معنوی خود در جنگل های آمازون چگونگی درک حقیقت باطن را آموخت.
پس از چندین سال، از او خواسته شد به شهر بزرگ کاسکو (محل اقامت فعلی وی در پرو) برود .
“پس از دو هزار سال امروز خورشید طلوع می کند. تشعشعاتش برای بهبود تمامی انسان ها سلامتی، خلوص، و آگاهی به همراه دارد. قوم آندیاها، که به عنوان اینکاها شناخته می شوند، از قوانین مادر طبیعت (پاچاما) و آفریدگار روح عظیم (پاچاکاماگ) پیروی می کنند. آنان بر این باور بودند که خورشید، مرکز انرژی پرقدرت مغناطیسی است که زندگی تمامی موجودات زنده به آن بستگی دارد. تشعشعات خورشید که از جانب روح عظیم هستند که به تمامی طبیعت زندگی و لذت را هدیه می دهند.
پاچاماما الهی و مقدس است و از پنج عنصر ماه، خورشید، زمین، آب و هوا تشکیل شده است. و همه ی آموزه ها تحت پاچاماما آغاز می گردند: معرفت، درک، احترام به دیگری. هر چیزی که ما در اطراف خود می بینیم از پاچاماما، زمین (مادر)، و خالق (پدر) ناپیدا به وجود آمده است – نفس و روح. بنابراین ما باید زندگی خود را وقف زمین (مادر) و خالق (پدر) نماییم، آنها را ستایش کنیم و بر اساس قوانین آنان زندگی کنیم. ما بدن (فیزیکی) خود را از زمین (مادر) و روح خود را از خالقمان (پدر) دریافت کرده ایم.
ما هر روز از خالق و زمین برای غذایمان و در جریان بودن روح طبیعت تشکر می کنیم. پاچاماما، بهشت ما، قدر و منزله ی ما و آخرین مکان ما برای آرام گرفتن است.
همه ی انسان ها در هر کجا فرزندان خداوند هستند – یک مادر و یک پدر – و بنابراین ما همگی برادر و خواهر هستیم. پدر و مادر ما چقدر خوشحال خواهند بود اگر آنها بتوانند ببینند که فرزندانشان در صلح و هماهنگی و مطابقت با قوانین طبیعت زندگی می کنند. زمانی که ما مادر و پدر خود را شناخته و ستایش کنیم، آنها از ما راضی خواهند شد و آنگاه حمایت آنان را در برابر شیطان خواهیم داشت.
بازگشت اینتی کورینکونا پیام آور صلح، عشق و آزادی معنوی از سوی خالقمان (پدر)، پاچاکاماگ، و مرکز خورشید می باشد.
خورشید، تگسی ویریکوچا، زندگی ما را روشن می کند و به واسطه ی قدرت این نور، ما به خالق (پدر) دست خواهیم یافت. بسیاری از اینکاها از قلب خورشید به شکل انسان مجسم شدند و بر اساس قوانین ویکانینا، آتش مقدس، فعالیت می کنند.
ما باید به روش های برآمده از طبیعت بازگردیم و بدانیم که ما قسمتی از خورشید، ماه، زمین، آب و هوا می باشیم. مادر طبیعت در وجود ماست و ما در وجود او هستیم (ما یکی هستیم). زندگی هر کدام از ما انسان ها، پرستشگاه معنوی مادر طبیعت و خالق (پدر) است. برای هدایت خودمان، ما باید به قواعد معنوی رجوع کنیم.
ما باید به روش های برآمده از طبیعت بازگردیم، زمین را به عنوان مادر مقدس جاودانی خود بشناسیم. او می دانید که ما بیماریم – قربانی خودپرستی خود شده ایم- و آرزو می کند تا بتواند با داروهای طبیعی خود که شامل هوای پاک، آب تمیز، خاک حاصلخیز و اشعه ی خورشید است، ما را شفا دهد.
ما باید در زندگی روزمره خود به روش های برآمده از طبیعت رجوع کنیم، غذاهای تازه و طبیعی و نوشیدنی های غیرشیمیایی و غیرالکلی بنوشیم و از مصرف مخدرها که ذهن و بدن را پوچ و فاسد می کند، خودداری کنیم. مادر طبیعت برای ما غذاها، نوشیدنی ها و داروهای طبیعی به وجود می آورد که برای سلامتی و طول عمر ما مفید است. فرهنگ استفاده از پلاستیک یک مد از بین رفته است که به زودی با فرهنگ طبیعی خورشید جایگزین خواهد شد.
ما باید به روش های برآمده از طبیعت و پاک کردن انرژی های منفی از زندگیمان، بازگردیم. خودپرستی ای که چشمان ما را به روی زیبایی طبیعت بسته است. وجدان خوابیده ی ما باید بیدار شود.
پاچاماما، زمین (مادر)، بسیار برای ما متاسف است و اشک می ریزد. او جهل ما، این که چگونه در تاریکی گم شده ایم، خرابی های ما، ناموزون بودن ما و کشتارهای ما را می بیند. ما تنها زمانی راه حلی برای مشکلاتمان خواهیم یافت که به روش های طبیعی بازگردیم. این پیامی است که از سال ها پیش به ما داده شده و به ما فرصت نجات زندگیمان را داده است.
عصر فعلی ما که ریشه در آیرا آاُکا دارد، عصر آهن و جنگ، و سردی آهن است. در این عصر عشقی وجود ندارد. غرب به خالق اتم و علم اتم هم با ترس نگاه می کند و هم به عنوان وسیله ای برای نجاتش. آنهایی که متمدن نامیده می شوند از جهنم اتمی رنج می برند. اینتیک کریکونا عشق عرض می کند.
ما باید به روش های طبیعت بازگردیم تا تذهیب شویم، قوانین گیتی را بشناسیم و بدنمان را به عنوان یک پرستشگاه ببینیم. زمانی که به قوانین طبیعی بازگشتیم، راه خورشید، آنگاه به گنج معنوی بزرگی دست خواهیم یافت.
درهای خورشید بر روی همگی ما باز است، بر همگی ما می تابد. تمامی خون ها یکرنگ است، رنگ آتش سوزان. ما گل هایی با رنگ ها و بوهای متفاوت هستیم. ما همگی برادران و خواهران هفت پرتو هستیم.
تمامی ملل جهان، از آغاز، پرچم کوچکی به معنی رنگین کمان را به عنوان پرچم یکسان داشته اند. هفت رنگ آن تمامی قومیت ها، گذشته، حال و آینده را با هم پیوند می دهد.
از زمان های قدیم، انرژی های منفی و مخرب (ساگراس) وجود داشته اند، اما تحت تسلط خالق و تحت کنترل فرزندان خورشید زندگی کرده اند برای همین قدرت محدودی دارند. از زمان قبل از اینکاها، ساگراس به خوبی کنترل شده زیرا که انسان ها در هماهنگی و تحت قوانین آمو لیولا، آمو کیولا، و آمو سوا زندگی کرده اند.
با تاراج اسپانیایی ها، ساگراس آزاد و همپیمان فاتحان شد. این هم پیمانی نیروهای سیاه سبب سرکوبی فرزندان خورشید و کاهش خردمندان شد. در این زمان، پوما، از آنجا که حقیقت را دیده بود و تاریکی اشغالگران را به رسمیت شناخته شده بود، در معبد خورشید مرد. با این حال، بسیاری دیگر توانستند خود را از گرفتار شدن توسط سایه تاریکی که همه جا را فراگرفته بود، نجات داده و سپس به کمک (فرشتگان) آپو هوآیرا خودشان و انرژی مقدس را به جنگل برسانند. در حال حاضر، آنها هنوز هم در میان دریاچه و کوه زندگی می کنند.
تفکر اینکایی معتقد است که با ظهور اروپایی ها، 500 سال بی بصیرتی ای در یک قالب معنوی ظهور خواهد کرد. جهان در تفکر ماده گرایی غوطه ور خواهد شد. ناهماهنگی در زمین گسترده خواهد شد. اما بعد از این دوره ی 500 ساله، نشانه بازگشت نور به زمین و طلوع دوره طلایی با ملاقات کرکس جنوبی و عقاب شمالی پدیدار خواهد شد. و ما آنگاه در دوره ای که رسالت به کمال خود رسیده، زندگی خواهیم کرد.
فرزندان خورشید از زمان های باستانی، دوره ی طلا، وجود داشتند. بعد از دوره ی طلا، عصر نقره و گنی کیلاس آغاز گردید. پس از آن، دوره ی برنز، و آنگاه آهن (آیرا آاُکا). پس از این دوران ها، دوره ی کنونی آغاز شد که هزار سال را شامل می شود. این آخرین عصر فلزی کیفیت ماده گرایی قوی ای دارد. و از آنجایی که انسانها در این عصر به خودپرستی گرفتار آمده اند و از انرژی مادر طبیعت به صورت منفی استفاده می کنند، این دوره، دوره ی تاریکی است.
اجداد باستانی ما راه مشخص تر، واضح تر و عملی تری برای زندگی داشته اند. در عصر طلا، پرتو عالم گیرِ خورشید مقدس، انسان ها را به وسیله ی قوانین طبیعی به سمت هماهنگی، احترام، صلح و عشق راهنمایی می نماید.
اکنون، در آخرین سال های عصر آهن، همه چیز نامتعادل، هرج و مرج، بی نظم، و از هم پاشیده است. جهت گیری ها و تفکرات سیاسی برآمده از فرهنگ غرب و اروپا تحت عنوان چپ و راست، نمی توانند راه حلی برای این نابسامانی ها باشند زیرا که همگی پوچ و خالی می باشند. همانطور که عصر آهن، عصر پوچی و تهی می باشد.
همچون چهار فصل سال که از پی یکدیگر می آیند، چهار عصر نیز یکی پس از دیگری می آید. عصر آهن، همچون یک زمستان طولانی است که هم اکنون به سرآمده است. عصر جدید طلا همچون بهار، ظهور خودش را به جهان خبر می دهد.
اینجا در آند، ما اینکاها، آموزه های مقدس را که به سبب آنها، دهکده های باستانی و دور از دسترس در کوه ها و آمازون هنوز وجود دارند، به یاد می سپاریم. این وجدان مقدس بیدار شده، همچون موجی از نور، از فرای کوه ها به جهان می تابد و ظهور دوره ی جدید، عصر طلایی هماهنگی با طبیعت، عصر صلح، برادری، آزادی معنوی و عشق را نوید می دهد.”
منبع: http://www.2012spiritual.info/incas-the-awakening.html
هر گونه بهره برداری از این مطلب با ذکر منبع با آدرس www.ufolove.wordpress.com مجاز می باشد.
پ . ن : با تشکر فراوان از سمیرا ی عزیز برای ترجمه و ارسال این مطلب .
صفحه فیسبوک دنیای اسرارآمیز