قبیله دوگون( آیا رهبران دوگون ها از سیاره ای دیگر امده بودند؟)

دوگون

روز ها فکر من این است و همه شب سخنم                     که چرا غافل از احوال دل خویشتنم

از کجا       آمده ام     آمدنم بهر  چه   بود                       به  کجا می روم  آخر ننمایی   وطنم

مولانا جلاالدین رومی

DOGON

دوگون ها قبیله ای هستند که در بخش اصلی ناحیه ی «بندیاگارا» و «دوانتزا» در مالی ، در غرب آفریقا ساکن شده اند.

این منطقه از سه ناحیه ی زمین شناسی تشکیل شده است:قسمت هموار،قسمت صخره ای وقسمت مسطح.

در داخل این ناحیه دوگون ها که تفریبا تعداد آن ها 300000 نفر می باشد دارای متمرکزترین جمعیت هستند.

 

به امتدادی 200 کیلومتری نواحی پرتگاهی صخره ای نام صخره های بندیاگارا را داده اند.

این صخره ها که جنس آن ها ماسه سنگ می باشد از جنوب غرب تا شمال شرق به طور نا هموار و موازی به سوی رود «نیجر» می روند و در نهایی ترین ارتفاع به 600 متر می رسند.

این صخره ها بستری مناسب و تماشایی را برای ساخت دهکده های دوگون ها در کنار پرتگاه به وجود آورده اند.

در این مکان 700 روستای دوگون وجود دارد که بیش ترین آن ها از لحاظ جمعیت،کمتر از 500 سکنه دارد.

در طول فصل گرم،دوگون ها روی بام خانه های گلی و سفالیشان دراز می کشند و «آبدوله کویو» ، یک مرد دوگون ،بالای پرتگاه بندیاگارا که مشرف بر ناحیه ی هموار بونگو است می ایستد.

همچنانکه از حاصلخیزی سرزمین سنگی اطراف بندیاگارا کاسته می شود،دوگون ها برای زراعت گندم در سرزمین های هموار و حاصلخیز بونگو که پربارتر و بهتر است به جلو پیشروی می کنند.

بدون هیچ تجهیزاتی و فقط با زور ماهیچه و مهارت،یک مرد دوگون صد ها متر در امتداد شیب سخت زمین صعود می کند.روستایی های «ایرلی» از طنابی که از پوست درخت «بااوباب» درست شده است برای جستجوی چلغوز کبوتر وصنایع مصنوعی «تلم» صخره های بندیاگارا را بالا می روند.چلغوز کبوتر برای تولید کود به کار می رود و کیسه ای 4 دلار به فروش می رود.صنایع تلم،مانند مجسمه های برنجی و بالش ها و زیر سری های چوبی توسط کلکسیونر های هنری غربی به قیمت های گزافی خریداری می شوند.

خاستگاه دقیق دوگون ها ، مانند تمدن های کهن دیگر ، نامعین است. تمدن آن ها ، در شباهت بسیاری با آداب و رسوم تمدن باستانی «سومر» پدیدار شد.هر دوی این تمدن ها از افسانه هایی سخن می گویند که آفرینش آن ها را توسط خدایانی می داند که از آسمان توسط کشتی های فضایی آمدند و جالب تر این که می گویند آن خدایان روزی باز خواهند گشت!

به علت این منابع نادقیق و نادرست تعداد بیشماری از انواع افسانه ها و روایت ها وجود دارد که نشان می دهد آن ها چگونه از سرزمین اجدادی و مادریشان به ناحیه ی بندیاگارا آمده اند.

آن ها به خودشان دوگون یا «دوگوم» می گویند ، اما در ادبیات و فرهنگ قدیم به آن ها «هبه» می گفتند که به معنای غریبه یا کافر و بت پرست است.

تئوری ها می گویند که قبیله و طایفه ی آن ها نسبت و نژاد مصری دارد.دوگون ها بعد به منطقه ای مهاجرت کردند که امروزه  به آن لیبی گفته می شود.سپس آن ها به سوی منطقه ای در گینه یا موریتانی رفتند.

حوالی سال 1490 بعد از میلاد یعنی 600 سال پیش آن ها به علت مهاجم ها و یا خشکسالی سرزمین خود را ترک گفتند و به مکان فعلی ، یعنی صخره های بندیاگارا به مرکز مالی مهاجرت کردند.

باور های دینی دوگون ها مجموعه ی عظیمی است.دین دوگون ها عمدتا به پرستش اجدادیشان و ارواحی که در راه مهاجرت به صخره های بندیاگارا با آن ها روبرو می شده اند استوار است.آن ها «نومو» نامیده می شدند.

سه مکتب و آئین دینی برای دوگون ها وجود دارد که عبارتند از:»آوا» –»لِبه» و «بینو».

آوا:  آوا آئین و مکتب مرگ است که هدف آن دوباره مرتب کردن فشار های روحی است که به وسیله ی مرگ نومو به وجود می آیند ، یک افسانه اجدادی که برای دوگون ها اهمیت زیادی دارد.

پیروان آئین آوا با لباس ها و نقاب ها ی نقاشی شده و ظاهر بسیار مزین در هر دو مراسم تدفین و یادبود می رقصند.

78 نوع نقاب آئینی برای دوگون وجود دارد  که پیام نمادین آن ها به ورای زیبایی ، قلمروی دین و فلسفه می رود.

نخستین هدف رقص آوا ، هدایت روح متوفیان یا مردگان به سوی آخرین آرامگاهشان در قربانگاه های خانواده و تقدیس گذرگاه آن ها به سوی مقام ها و جایگاه های نیاکانشان است.

مکتب لبه ، خدای زمین ، عمدتا به چرخه ی کشاورزی و قدیس اصلی آن که به آن «هوگون» می گویند بستگی دارد.

هر دهکده ی دوگون یک معبد لبه دارد که محراب های آن ها ذره ای زمین ثبت شده دارد که آن ها را به سوی ادامه ی حاصلخیز کردن زمین تشویق می کند.

دوگون ها باور دارند که هر شب خدایی که نام ان لبه است هر شب در قالب ماری بزرگ نزد هوگون ها می آید و پوست آن ها را برای پاک کردن و تصفیه کردن و برانگیختن آن ها می مکد.

هوگون ها مسئول هستند که از پاکی و خلوص خاک محافظت کنند بنابراین مراسم کشاورزی زیاد برگزار می شود.(آن مار بزرگ استعاره و کنایه ای از DNA است.)

در ده «سَنقا» پیاز ها را می کوبند و کوبیده ی آن ها به شکل توپی در می آورند که در آفتاب می خشکد.سپس آن ها را به دورترین نقطه ، به ساحل عاج برای فروش حمل می کنند که تهیه ی انواع سس ها به کار می رود.

پیاز ها یکی از منابع اصلی مبادلات دوگون ها هستند که در سال 1930 توسط فرانسوی ها به دنیا شناسانده شد.

محصول ارزن:زنان دوگون محصول ارزن را در دهکده ی کانی کُمبال ذخیره می کنند.ارزن یکی از محصولات حیاتی برای دوگون است.آن ها ارزن را در ماه های خرداد و تیر میکارند ، هنگام آغاز باران می کارند که در ماه مهر قابل برداشت می شود.

امروزه ، یک آهنگر دوگون تکه پاره های آهن های به جا مانده از ریل های قدیمی و ماشین های از کار افتاده را بازیابی و اهنگری می کند.بنابراین ، ذره به ذره هنر جدا کردن آهن از سنگ معدن که دانش و علم کامل و زیادی می خواهد از آتش گرفته تا دما هایی مشخص متروک شد و از یاد ها رفت.

یکی از آخرین ذوب کنندگی ها در سال 1995 در مالی توسط آهنگران دوگون انجام شد.این اتفاق موضوع فیلمی به نام «ایناگینا ، آخرین پناهگاه و خانه ی آهن » شد.

یازده آهنگر که هنوز رمز و راز های هنر اجدادیشان را به همراه و یادگار داشتند موافقت کردند که یکی از آخرین گدازگری ها را انجام دهند.آن ها جمع شدند که ارواح اجدادشان را شاد کنند.

آن ها ذغال چوب برافروختند ، یک کوره به وسیله ی زمین و کلوخ درست کردند.آخرین کوره – یا ایناگینا – که به معنای » خانه ی آهن » است با کیفیتی فوق العاده به 69 کیلوگرم آهن حیات بخشید.

با این حجم آهن ، آهنگران وسایل سنتی کشاورزی ، وسایل دفاعی  و جواهرات مردم دوگون را ساختند.

رقص های یودیو: هنگام جشن «داما» ، روستایی های یودیو دور دو رقاص چوب به دست حلقه می زنند.

رقص و صورتک ها تقلیدی از «تینگه تنگ» ، پرنده ای آبی با پاهای بلند است.رقص کنندگان قدم ها و حرکات طاقت فرسایی را هنگام بالا و پایین پریدن در جمعیت انجام می دهند.

مکتب یا آئین بینو یک رویه ی توتمی است (توتم ،روح محافظ شخص ،درخت یا جانورى که سرخ پوستان حافظ وحامى روحانى خود دانسته واز تجاوز بدان یاخوردن گوشت آن خوددارى مى کردند،روح یاجانورحامى شخص –مترجم-لغت نامه ی «بابیلون» ) و پیوستگی زیادی با مکان های مقدس دوگون ها که دوگون ها برای قربانی اجدادیشان ، ارتباطات روحی و قربانی کردن هایی برای امور کشاورزی استفاده می کردند دارد. مارسل گرایل و همکارانش آمدند تا مطمئن شوند که همه ی مکان های عمده ی قربانی کردن دوگون ها با افسانه ی خلقت جهان که منحصرا به خدایی به نام نومو مربوط است ارتباط دارد. معابد بینو خانه ی ارواح اجداد افسانه ای بود که در مبدا تاریخی نامعین قبل از پیدایش مرگ در برابر انسان زندگی می کردند.

ارواح بینو اغلب خودشان را به صورت حیوانات در برابر نسل ها و نوادگان شناخته شده یشان در می آورند و در هنگام ریخته گری یا مهاجرت پا در میانی و واسطه گری می کنند و این گونه توتم قبیله می شوند.

روحانی های هر بینو از جایگاه ها و حرمهای مقدسی که اغلب نمای آنها با نگاره ها و سمبل های رمزی و نشانه ای نقاشی شده است نگهداری میکنند.

قربانی های » مخلوط خون و گندم » که در برداشت محصول اول انجام میگیرد، معابد بینو به هنگام بذرپاشی زمین ها و وقتی که شفاعت اجداد ابدیشان در میان باشد ساخته میشود.

دوگون ها بر این باورند که، با برگزاری چنین مراسمی، نیروی خیرخواهی از جدشان به آنها منتقل میشود.

ماسک های کانانگا شامل طرح های هندسی است. این ماسک ها موجودیت اولین موجودیت انسان ها را اظهار میدارد. دوگون ها باور دارند که رقص داما پلی به درون دنیای ماوراء طبیعه خلق میکند. بدون رقص داما، فرد مرده نمیتواند به صلح دست یابد.

 خود-دفاعی آن ها از همبستگی اجتماعی شان، که بر پایه ی مجموعه ای از اعتقادات قوی فلسفی و دینی است می آید، قانون اساسی ای که توسط نیاکان پرستش میشود.

ماسک های آیینی و جسدها برای مراسم ها استفاده میشود و این ماسک ها در غارها نگه داری می شود.

دوگون ها مسلمان یا آنیمی هستند . پک توگونما، خانه ی کلمات که نشان مرکز اجتماعی مردان است، در هر کدام از دهکده های دوگون ها موجود است.

سقف کوتاه که توسط حکاکی یا مجسمه سازی حمایت می شود، از بحث های تعصبی و هواخواهی که از تشنج زدایی درون جنگ می آید، جلوگیری میکند.

سمبل ها و نمادهای با معنی «توگونا» را احاطه کرده است. در دشت «گوندو» ستون های «توگونا» اغلب از چوب «کایل» تراشیده و حکاکی میشوند و اغلب موضوع هایی درباره ی زایش و باروری را نمایش میدهند.تعداد زیادی از حکاکی ها از سینه ی زنان هستند. دوگون ها ضرب المثلی دارند که میگوید: » پستان دوم تنها به خدا » (با عرض پوزش این جمله ی انگلیسی معنی مشخصی برای ترجمه نداشت.مترجم.)

متاسفانه ، کلکسیونرها، قسمت هایی از ستون ها که اشکال پیچیده تری را دارند، با عبور کردن افراد سالمند دهکده به یغما برده اند. این ناقص کردن ستون های حکاکی شده، امنیت آن ها را تضمین میکند.

» آماگومه دلو » راهب و غیب گویی در روستای » بونگو » مراسمی را انجام میدهند، او با دیدن نشانه ها و شبکه ها در ماسه پیشگویی میکند. هنگام تاریک و روشن و گرگ و میش شدن هوا، او سوال های خود را روی ماسه برای جواب گرفتن از روباه مقدس میکشد و مینویسد. مردم دوگون باور دارند که روباه دارای قدرت های ماوراء طبیعه است.

قبیله ی دوگون ممکن است سوال هایی همچون، مردی که من عاشقش هستم، او نیز مرا دوست دارد؟ یا، آیا پیشنهاد شغلی کار در کلیسا را قبول کنم یا نه؟ را از غیب گو بپرسند. هنگام صبح، غیب گو پاسخ هایی را که روباه روی ماسه برجا گذاشته است را تعبیر میکند و میگوید.

روباه حتما می آید ، چون خود میداند ارزن، شیر و بادام زمینی برای او ، این حیوان مقدس در آنجا آماده شده است.

واشنگتن پست – دوگون – ویکی پدیا ( انگلیسی )

نومو

NOMMO

-          نجوم و اختر شناسی

دوگون ها به علت داشتن دانش اختر شناسی و آموخته های سنتی شفاهی شان در این علم بسیارمعروف هستند ؛ اگر به هزاران سال پیش از این بازگردیم ، در مورد منظومه های ستاره ای ، پیوندی بین صورت فلکی شعرای یمانی و ایزیس ، الهه ی مصری می بینیم.

تا قرون 19 و 20 میلادی ، در مورد دانش اختر شناسی دوگون ها و این که آن ها این دانش را از کجا آموخته اند اکتشافی صورت نگرفت.

سنت شفاهی آن ها می گوید که «نومو» این دانش را به آن ها آموخته است.

منبع اطلاعات و دانش آن ها شاید به زمان کاهنان مصر باستان برسد.در سال 1930 میلادی ، 4 کاهن دوگون ، مهم ترین و ارزشمند ترین سنت های نا گفته و در راز نگاه داشته شان را با دو انسان شناس فرانسوی ، به نام های «مارسل گریال» و «گرمین دیه ترلن» ، با 15 سال شاگردی و کارآموزی  این دو فرانسوی در قبیله در میان گذاشتند.

http://reinep.files.wordpress.com/2010/03/dogonmask.jpg?w=604

این ها افسانه های مرموز و در راز مانده ای در مورد ستاره ی شعرای یمانی (در فارسی به آن «شباهنگ» و در انگلیسی به آن “Sirius” می گویند. مترجم) که 6/8 سال نوری با زمین فاصله دارد بود.کاهنان دوگون می گویند که ستاره ی شعرای یمانی دارای ستاره ی همدمی است که از چشم انسان پوشیده و نا مرئی است.آن ها حتی اظهار می کنند که این ستاره مدار بیضوی با دوره ی گردش 50 ساله ای دارد که به دور ستاره ی شعرای یمانی می گردد که این ستاره کوچک و به طرز شگفت انگیزی سنگین است و به دور محور و قطب خود دوران می کند و می چرخد.

انسان شناس ها به طور ابتدایی این معلومات را در یک مجله ی گمنام انسان شناسی منتشر کردند، زیرا آن ها قدر و اهمیت اختر شناسی و علمی این اطلاعات مهم را نمی دانستند.

چیزی که آن ها نمی دانستند این بود که از سال 1844 میلادی ، اختر شناسان به این نکته مظنون شده بودند که ستاره ی شعرای یمانی همدمی دارد ، یعنی آن ها حدس زده بودند که این ستاره باید همدمی داشته باشد.هنگامی که آن ها با رصد های انجام شده پی بردند که ستاره ی شعرای یمانی در مسیر خود تلو تلو می خورد و لنگ می زند و می لرزد ، گمان آن ها به یقین و واقعیت تبدیل شد.

در سال 1862 ، الوان کلارک ستاره ی همدم ستاره ی شعرای یمانی را کشف کرد که با کشف او معلوم شد که این ستاره منظومه ای دو ستاره ای است.

http://africa.si.edu/exhibits/inscribing/images/eduimages/5.-Dogon-rock-paintingsLG.jpg

در سال 1920 ، معلوم شد که ستاره ی همدم ستاره ی شعرای یمانی ، یعنی شعرای یمانی B ، یک ستاره ی کوتوله ی سفید است.کوتوله های سفید ستاره هایی کوچک ، متراکم و چگال اند که به طور کم نور و تاریک می درخشند.کشش جاذبه ی این ستاره ی همدم ، علت تلو تلو خوردن ستاره ی شعرای یمانی است.شعرای یمانی B از سیاره ی زمین کوچکتر است.

دوگون ها نام این ستاره ی همدم را پوتولو (potolo) به معنای ستاره ی تولو ، و به معنای کوچکترین بذر- پو گذاشته اند.بذر به خلقت مربوط است و بر می گردد ؛ در این جا شاید به معنای خلقت انسان.با این اسم (بذر) آن ها کوچک بودن ستاره را توصیف می کنند.آن ها می گویند این کوچکترین چیزی است که وجود دارد.آن ها حتی ادعا می کنند که این «سنگین ترین ستاره» است و به رنگ سفید است.دوگون ها بدین گونه ستاره ی همدم ستاره ی شعرای یمانی را با سه مشخصه ی اصلی و عمده به عنوان یک کوتوله ی سفید توصیف می کنند:کوچک ، سنگین و سفید.

توصیف نومو

نومو ها ارواح و روان های اجدادیشانند (گاهی اوقات مربوط می شود به خدایان( که به وسیله ی قبیله ی دوگون مالی پرستش می شده اند.کلمه ی نومو از یک کلمه ی دوگونی به معنای «درست کردن یک نوشیدنی» مشتق شده است.نومو ها معمولا مخلوقاتی دو جنسه (ذوحیاتین ، خاکی و آبی.مترجم) و ماهی مانندی توصیف شده اند.هنر های بومی ، نومو ها را مخلوقاتی شبه انسانی ، با دست و پا و مانند ماهی با دم نشان می دهند.

گاهی حتی به آن ها «ارباب آب» ، «آگاهی دهندگان و انگیزانندگان» و «معلمان» می گویند.

 

خدایان ذوحیاتین (دو جنسه)

نومو را می توان تک و منحصر بفرد یا گروهی از ارواح به عنوان یک کل نامید.معنی این عنوان یعنی «نومو» را میتوان «به طور مشخص فرد» و «نومو ها» را میتوان به گروهی از
«هستی ها یا بودن ها» ربط داد

نومو شایسته ی اسم هایی همچون «منحصر به فرد» یا «گروهی از ارواح به عنوان یک کل» نیز هستند.

اسطوره شناسی (افسانه شناسی) نومو

اسطوره شناسی نومو اظهار می کند که نومو اولین مخلوقی بود که توسط خدای آسمانی ، آما ، آفریده شد.اندکی بعد از این خلقت نومو تحت تاثیر یک دگرگونی قرار گرفت و به 4 جفت دوقلو تبدیل شد.یکی از این دو قلو ها علیه نظم جهانی که توسط آما خلق شده بود،شورید.آما ،برای دوباره نظم بخشیدن به خلقتش یکی دیگر از اولاد و دودمان نومو را قربانی کرد و بدن او در سراسر جهان تجزیه و پراکنده شد.این پراکندگی بدن ، توسط دوگون ها ، به عنوان منبعی برای ازدیاد معابد بینو در سرزمین مادریشان تلقی شد ; بدین صورت که هر جا که تکه ی بدنی افتاد ، آن ها معبدی بنا کردند.

در اواخر سال 1940 میلادی ، دو انسان شناس فرانسوی نامبرده ( که از سال 1931 با دوگون ها کار می کردند و به سر می بردند) ، میراث داراطلاعاتی ارزشمند و مرموز دیگری نیز شدند و آن چیزی نبود جز اسطوره شناسی مهر و موم شده و مرموز دیگری درباره ی نومو.

دوگون ها به این دو انسان شناس ، باوری را گفتند که می گفت نومو ها ساکن و مقیم و اهل ستاره ی گردنده به دور ستاره ی شعرای یمانی بودند!

نومو ها با یک کشتی فضایی به همراه غرش و صدای رعد آسا و آتش از آسمان فرود آمدند.بعد از پایین آمدن ، آن ها مخزن آبی ساختند و در آن به غواصی پرداختند.افسانه های دوگون ها اظهار می کند که نومو ها نیازمند زندگی در محیطی با مایع آب بودند.

بر حسب افسانه ای که گرایل و دیه ترلن نقل می کنند :نومو بدن خود را در برابر انسان ها قسمت قسمت و تکه تکه می کرد تا انسان ها از آن تغذیه شوند.شاید به همین دلیل نیز آن ها میگویند که جهان «نوشیده از بدن او» است; نومو همچنین انسان ها را وادار به نوشیدن کرد.او تمام وجودش را به هستی های انسان بخشید.نومو به یک درخت به دار آویخته شد و مصلوب شد ، اما زنده و احیا شد و به خانه و دنیای مادری خودش بازگشت.افسانه های دوگون می گوید او روزی در قالب انسانی ، برای ملاقات دوباره ی زمین در آینده باز خواهد گشت.

Enki or Ea-in

 جدال

 در سال 1970 کتابی با عنوان » راز شباهنگ » درباره ی سنت ها و باورهای دوگون ها در باب ستاره ی شباهنگ و نوموها توسط » رابرت تمپل » به چاپ رسیده و به محبوبیت قابل توجهی نیز رسید. در این کتاب » رابرت تمپل » به این نتیجه رسید دانش دوگون ها درباره ی نجوم و پدیده های غیر قابل رویت کیهانی را فقط در صورتی میتوان توضیح داد که قبول کرد این دانش ها توسط نژاد فرا زمینی که در برخی نقاط در زمان های گذشته به ملاقات دوگون ها آمده بودند به آن ها داده شده است. او این قبیله را به افسانه ی نومو ربط داد و قانع شد و به این پی برد که نوموها ساکنان فرا زمینی منظومه ی ستاره ای شباهنگ بودند که در گذشته های دور چندین بار به زمین سفر کردند و دانش درمورد منظومه ی ستاره ای شباهنگ ( شعرای یمانی را ) ، ( مانند منظومه ی شمسی ما ) را در اختیار قبایل دوگون قرار دارند.

http://preterhuman.net/texts/other/crystalinks/siriusdna.gif

در این حال،» والتر ون بیک » ، انسان شناسی که درباره ی دوگون ها مطالعه میکند، هیچ شواهدی از اینکه دوگون ها ذره ای دانش تاریخی درمورد ستاره ی شعرای یمانی را در گذشته داشته اند پیدا نکرد.

ون بیک مطرح کرد که » گرایل » درگیر مسایلی همچون مشکلات پرسش از منابع دوگونی خودش شد که در طی آن افسانه ها و اسطوره های جدیدی با درد دل ها و صحبت های دوگون ها به وجود آمد.

«کارل ساگان » در اولین گردهمایی دوگون اشاره کرد که دوگون ها دانش خود در مورد این که ستاره ی شباهنگ ستاره ای دوتایی است را در سال 1940 کسب کردند، یعنی در حالیکه فرصت فراوانی نیز داشتند تا دانش خود در مورد علوم کیهانی درباره ی ستاره ی شعرای یمانی و منظومه ی شمسی را در تماس با جوامع زمینی و انسان ها را ارتقا دهند. (یعنی او میگفت دوگون ها دانش خود را در همین 70 سال اخیر کسب کرده اند.)  نیز باید به این نکته اشاره کرد که سیستم های ستارگان دوتایی مثل شباهنگ دارای منطقه بسیار محدود و یا منطقه  ای غیر مسکونی برای حفظ سیاره ای قادر به حفظ زندگی  ، آن طور که نوموها از زندگی وابسته به آب میگویند، هستند.

http://www.buyafricanantiques.com/images/Dogon-statue.jpg

بعد از این انتقاد شدید از سوی ون بیک، دختر و همکار » مارسل گرایل » ، » جنو یو کالاما گرایل» ، با دفاع از گفته های پدرش ، انتقادات ون بیک را رد کرد و این گفته های او را ناشی از حدس و گمان اشتباه که ریشه در جهل آشکار و عادت درونی او دارد ، دانست. اما ون بیک به نقل از خود و انسان شناسان دیگر همچنان به این گفته ی خود که دوگون ها در مورد ستاره ی همدم شباهنگ میدانستند ( » امه یا » یا ستاره ای بزرگتر از شباهنگ «ب » ،اما در بزرگی سبکتر و کمنورتر ) درست است، پایبند ماند و باعث شد که این موضوع همچنان مورد بحث قرار بگیرد.

در سال 1995، مطالعات گرانشی احتمال وجود ستاره ی کوتوله ی قرمز را که به دور شباهنگ میگردد، نشان داد. اما مشاهدات بیشتر این موضوع را تایید نکردند.

روزنامه نگار و شخص شکاکی به نام » جیمز ابرگ » که مقاله هایی درباره ی فضا مینوشت ادعای ظاهر شده در مورد افسانه و اسطوره شناسی دوگون را در کتابی که در سال 1982 به چاپ رسید جمع کرد. او تصدیق میکند که فرضیات اخیر کاملا اتفاقی هستند و هیچ پایه و اساس و شواهد مستندی ندارند و نتیجه میگیرد که رمز و راز ستاره ی شباهنگ همیشه به همین صورت باقی خواهد ماند، همان طور که از اسمش پیداست : » معمای شباهنگ » .

پیش از این، منتقدان دیگری مانند ستاره شناسی به نام » پیتر پش » و همدستان او » رولاند پش » و » ایان ریدپث » ،دانش پیشرفته ی اختر شناسی دوگون ها را حاصل مخلوطی از زیاده روی در شرح و بیان توسط مفسران و عدم خلوص و ناپاکی  فرهنگی دانسته اند.


Dogon Nommo figure.

نومو ، ویکی پدیا(انگلیسی)

(ترجمه:سید احمدرضا بنی طبا جشوقانی)

منبع:  http://www.crystalinks.com/dogon.html

هر گونه بهره برداری از این مطلب با ذکر منبع با آدرس www.ufolove.wordpress.com مجاز میباشد.

پ . ن : با تشکر فراوان از دوست  خوبم احمد رضای عزیز برای ترجمه و ارسال این مطلب .

مشاهده یوفو در پرواز ژاپن

دیالوگ

صحبت کننده

زمان

[دو هواپیما, در ساعت 5:11 در 500 تا 100 فوتی کابین خلبان توجه را جلب کرد]

ARTCC

5:18

مرکز کنترل, هواپیمای 1628 صحبت میکنه, آه, آیا ترافیکی دارید,آه, در موقعیت ساعت 7 ؟

JAL-1628

5:19:15

هواپیمای 1628 نامفهوم , دوباره تکرار کن….

AARTCC کارل هنلی

5:19:24

آیا تراقیکی بالای سر ما دارید؟

JAL-1628

5:19:28

هواپیمای 1628 نه.

دریافت شد.

AARTCC

5:19:32

آه, دریافت شد و ,آه , ما در دیدمون , آه, دو ترافیک ,آه , در جلوی خودمون تفریبا در یک مایلی.

JAL-1628

5:19:36

هواپیمای 1628 , دریافت شد, آیا شما …,آه ,  میتونی هواپیما رو شناسایی کنی؟

AARTCC

5:19:49

آه , مطمئن نیستیم, اما درست روبروی ماست.

JAL-1628

5:19:58

هواپیمای 1628 , دریافت شد. با هاش ارتباط برقرار می کنیم و , آه میتونی بگی تو چه ارتفاعیه؟

AARTCC

5:20:04

آه , تفریبا هم  ارتفاع ماست.

JAL-1628

5:20:14

هواپیمای 1628 دریافت شد.

می خوای ارتفاعت رو کم و زیاد کنی؟

AARTCC

5:20:21

آه , نه , منفی.

JAL-1628

5:20:27

هواپیمای 1628 , اگه میتونی نوع هواپیما رو شناسایی کن, آه , و اگه میتونی نظامی یا غیر نظامی بودن اونو شناسایی کن.

AARTCC

5:21:19

هواپیمای 1628 صحبت میکنه. ما نمیتونیم نوعش رو تشخیص بدیم,آه, اما میتونیم ببینیم, آه,  چراغ های ناوبری اونو.

JAL-1628

5:21:35

دریافت شد, آقا.  رنگ های چراغ ها رو بگو.

AARTCC

5:21:48

رنگ , آه, سفید و زرد, فکر  میکنم.

JAL-1628

5:21:56

سفید و زرد.

ممنون.

AARTCC

5:22:03

[بررسی هایی را بر اساس ترافیک هوایی و همچنین رنگ ها انجام میدهند . استعلام هایی را نیز از سایر مراکز می گیرند و لی بی نتیجه است.

AARTCC

5:21

بعد از سه تا پنج دقیقه دو پرنده موقعیت خود را بدون اطلاع به آ آ آر تی سی سی تغییر می دهند , تلاش کاپیتان هم برای گرفتن عکس بی نتیجه می ماند.

[ درخواست اطلاعات در مورد هوا و ابر ها]

AARTCC

5:22:11

[ اطلاعات هواپیما نامفهوم است و از آنها درخواست می شود که فرکانس خود را تغییر دهند]

AARTCC

5:22:41

[گزارش مبنی بر این است که ایرهایی در زیر آنها دیده می شود]

JAL-1628

5:23:05

و حالا هدف , آه ,  تراقیک ناپدید شد. ما نمیتونیم ببینیمش.

JAL-1628

5:23:13

اختلالات پس از 10 تا 15 دقیقه به حال نرمال در آمد.

هواپیمای 1628 دریافت شد. و من پاسخی از آن شی دریافت نکردم.

AARTCC

5:23:19

 

مشاهدات:

در 17 نوامبر سال 1986 کارکنان پرواز هواپیمای ژاپنی بوئینگ 747 سه شی ناشناخته (یوفو) را بر فراز آسمان شرقی آلاسکا در غروب آفتاب مشاهده کردند.

http://i.ytimg.com/vi/7iSzjoGwxG4/0.jpg

و اشیا از سمت چپ(تاریک) هواپیما به سمت راست (روشن تر) حرکت می کردند.

در آخر دو شی اول را هر سه کارکنان هواپیما دیدند. کاپیتان کنجو ترائوچی یک خلبان کار کشته با تجربه پرواز 10000 ساعت و همچنین تجربه خلبانی هواپیماهای جنگی در کابین خلبان در سمت چپ نشسته بود؛ کمک خلبان تاکانوری تامفوجی در سمت راست نشسته بود و مهندس پرواز یوشیو سوکوبا نیز حضور داشت.

هواپیما در تنظیمات خلبان اتوماتیک در ارتفاع 110000 متری در ساعت 5:09 عصر به سمت تالکنتا در آلاسکا قرار داشت.

 دو شیء:

ساعت 5:11 عصر.

کاپیتان ترائوچی در سمت چپ خود در دور دست و حدود 610 متر پایین تر از خود متوجه دو شیء شد که بسیار شبیه هواپیماهای نظامی بودند.

در ساعت 5:18 یا 5:19 عصر آن دو شیء فاصله خود را به 150 تا 300 متری جلوی هواپیما رساندند.

کاپیتان ترائوچی اینطور آن اشیا را توصیف می کند که:» آن چیز ها طوری حرکت می کردند که انگار هیچ جاذبه ای وجود ندارد! سرعتشان بالا رفت سپس متوقف شدند بعد از آن با سرعتی هم اندازه ما پرواز میکردند طوری که به نظر در کنار ما ایستاده بودند.سپس با نوری خیره کننده به مدت 3 تا 7 ثانیه که با تابشی فوق العاده گرم همراه بود مواجه شدیم و بعد از 3تا 5 دقیقه پهلو به پهلوی ما به مدت 10 دقیقه حرکت می کردند.»

حرکت آن ها طوری بود که هواپیما حرکت موجی پیدا کرده بود که از روی دماغه هم مشخص بود هواپیما تکان میخورد.

هر کدام از اشیا دیسک شکل بودند و قسمتی از آن هم که شبیه دماغه هواپیما بود مستطیل شکل بود همچنین قسمت تیره  و مجزایی هم در مرکز آن ها قرار داشت که کاپیتان بیان می که زمانی که از زاویه دیگری نیز مشاهده می شدند شکلی مانند سلیندر داشتند.

این اشیا در 5:23:13 عصر در افق شرق ناپدید شدند.

سفینه مادر:

در جایی که اولین شیء ناپدید شد کاپیتان ترائوچی متوجه پرتوهای نور کمرنگی شد که بر ارتفاع, سرعت, و موقعیت آنها تاثیر گذار شده بود.

تنظیمات رادار تا شعاع 46 کیلومتری بود و کاپیتان در مورد حضور این اشیا در موقعیت ساعت 10 و فاصله 13.9 کیلومتری به ای تی سی اطلاع داد که آنها چیزی نیافتند اما برطبق المنت ریس در جهتی که هواپیمای ژاپنی حرکت می کرد برای چند دقیقه چیزی مشخص بوده که بصورت مواج حرکت میکرده .

زمانی که به روشنایی های شهر رسیدند باعث آشکار شدن شیء دیگر شد که ترائوچی اعتقاد داشت یک سفینه مادر غول پیکر به اندازه 2 هواپیمای باری دیده است و پس از مشاهده تلاش می کند که مسیر هواپیما را از آن دور سازد در حالی که شی دنبال آنها می رفت و از ارتفاع 35000 فوتی به 31000 فوتی با 360 درجه تغییر حرکت می کرده.

حتی رادارهای کوتاه برد فرودگاه فیربانک نیز آن را ثبت نکرده بودند.

ای تی سی مداخله ارتش را پیشنهاد کرد تا آنها را به سلامت به مقصد برساند انا با مخالفت ترائوچی مواجه شد, سرانجام هواپینای 1628 ژاپن در ساعت 18:20 به سلامت به زمین نشست.

پس از واقعه:

کاپبتان ترائوچی اظهار داشت که بر طبق گزارشات اف اف ای آن شی یوفو بوده است.

در دسامبر 1986 ترائوچی مطلب را به دو خبرگذاری کیودو اطلاع داد.پس از این کار هواپیمایی ژاپن بسرعت وارد قضیه شد و او را پشت میز نشین کرد و همچنین ممنوع المصاحبه که سرانجام او در کانتو بازنشست شد.

خبر گزاری کیودو با مرکز اطلاعات اف اف ای , پل استوک ارتباط برقرار کردند و از صحت موضوع اطمینان یافتند.

در پی این موضوع اف اف ای ناحیه آلاسکا با جان کالاهان رئیس بخش تحقیقات در مورد تصادفات میخواستند ببینند که چه چیزی باید در مورد این یوفو ها بگویند.

جان کالاهان از هر حادثه ای بی خبر بود و اظهار داشت که این اشیا بسیار مشابه بمب افکن اند!

او از مسئولان خواست برای واگذاری مطلب به مرکز تکنیکی نیوجرسی اقدام کنند و نوارهای صوتی و ویدئویی و همچنین رادار ها را نیز بازبینی کنند.

یک روز بعد دونالد دی انگن از اف اف ای که بیش از نیم ساعت نوارها را بررسی کرده بود خواست تا یک جلسه ای را آماده کنند تا به گروهی از مسئولین حکومتی توضیحاتی دهد و همچنین عنوان کرد تا قبل از آن صحبتی از این قضیه جایی درز پیدا نکند.

جلسه با حضور اف بی آی , سی آی ای , و گروه تحقیقاتی پرزیدنت ریگان همراه بود تمام حاضرین مطلب را سری دانسته و بیان کردند این جلسه به هیچ عنوان نباید عمومی شود.

بعد از سه ماه در 5 مارس 1987 اف اف ای نتایج بدست آمده را در یک کنفرانس عرضه کرد.

پل استوک بیان می کند که ما تجهیزات کافی برای اثبات چیزی در آن منطقه را در اختیار نداریم و می افزاید که ما نمیتوانیم دیده های کارکنان هواپیما را رد کنبم اما چیزی را که آنها دیده اند را نمی توانیم اثبات کنیم همچنین پس از کنفرانس اسنادی در اختیار خبرنگاران قرار گرفت.

:AS-53 UFO پرواز

در 29 ژانویه 1987 در ساعت 6:40 دقیقه عصر پرواز 53 هواپیمایی آلاسکا یک شی را که در ارتفاع11000 متری و 97 کیلومتری غرب مک گراث با سرعت زیادی حرکت می کرد را مشاهده کردند و رادار آن یک شی بزرگ را در منطقه ساعت 12 و فاصله 40 کیلومتری نشان میداد.

آنها نمی توانستند تشخیص دهند که شیء یا نوری در آنجا قرار دارد چیست آنها فقط متوجه بودند که فاصله آن از رادار به سرعت زیاد می شد در یک ثانیه 5 مایل به فاصله اش اضافه کرد که سرعت آن 290000 کیلومتر بر ساعت تخمین زده شد در حالی که طبق گزارشات سرعت هواپیما یک مایل در ثانبه یعنی حدود 5800 کیلومتر بر ساعت بود.

شیء باز هم خارج از دسترس رادارهای ای آر تی سی سی بود و نتوانست ادعاهای خلبان را اثبات کند.

 

دیالوگ

صحبت کننده

زمان

مرکز, پنجاه و سه صحبت میکنه.

AS-53

18:39:29

آلاسکا 53 , بفرمایید.

ZAN

18:39:30

ترافیکی , آه, در این ناحیه وجود داره؟

AS-53

18:39:33

آه,  من یکی از سمت انکوریج بع مک گراث می بینم. این پایپر ناواجو در 12000  و ,آه, و در فاصله ای مشابه رایان ایر راش صفر دو تخمین زده میشه بر فراز مک گراث  صفر چهار صفر هشت در دو پنج صفر .

و هواپیمای دیگه ای دیده نمیشه.

ZAN

18:39:36

باشه ما فقط  در مورد ارتفاع خودمون کنجکاو شده بودیم,آه ,  در راس آن جهت, متشکرم.

خبری از یوفو اخیرا نداشتید؟

AS-53

18:39:52

خوب, ما آماده پاسخ و کمک به شما هستیم, آه, می تونی بهم بگی, آه, موقعیت هواپیما رو؟

ZAN

18:40:10

بله, فقط زیر رادارمونه. و تقریبا یه مایل بر ثانیه سرعت داره. فقط کمی از راست جلوتر از ما بود و ناپدید شد.

AS-53

18:40:15

آلاسکا 53 , دریافت شد. و , آه, آه,  آیا شما هواپیما یا چیزی شبیه اونو دیدین؟

ZAN

18:40:26

منفی. ما فقط بالا پایین شدنش در رادار رو دیدیم, آه, ترافیک . , آه ,  و ناگهان ناپدید شد.

AS-53

18:40:32

آلاسکا 53 , دریافت شد. آماده به کار باش لطفا.

ZAN

18:40:41

انکوریج . آلاسکا 53 , مک گراث.

AS-53

18:44:31

آلاسکا 53 بفرمایید.

ZAN

18:44:34

53 مک گراث در صفر سه چهار چهار سطح سه پنج صفر. انکوریج صفر چهار یک چهار برای فرود.

AS-53

18:44:36

آلاسکا 53 , دریافت شد. با مرکز یک یک هشت نقطه ی دو شش صفر دی ام ای جنوب شرقی مک گراث ارتباط برقرا کن. و من فقط چکش می کنم, ما هواپیمای نظامی آماده به کار نداریم. و مطمئنا نظامی نیست.  ,آه,  آیا  شما چیز دیگه ای مثل ارتباط داشتید؟

ZAN

18:44:45

آه , نه قربان.

AS-53

18:45:03

آلاسکا 53 می بینمت بعدا روز خوبی داشته باشی.

ZAN

18:45:06

[پیام نامفهوم]

AS-53

18:45:08

منبع:     http://www.ufocasebook.com

پ . ن : با تشکر فراوان از  پوریای  عزیز برای ترجمه و ارسال این مطلب.

هر گونه بهره برداری از این مطلب با ذکر منبع با آدرس www.ufolove.wordpress.com  مجاز می باشد.

ایمیل  وبلاگ BLOG.UFOLOVE@YAHOO.COM

صفحه فیسبوک دنیای اسرارآمیز

http://www.facebook.com/BLOG.UFOLOVE

جنگ لس آنجلس: حمله ی مخفی فضایی ها به زمین؟

در روز 24 فوریه سال 1942، در حالی که هنوز 3 ماه هم از حمله ی ژاپنی ها به بندر پرل هاربر نگذشته بود، آژیرهای خطر حمله ی هوایی در شهر لس آنجلس و اطراف آن به صدا در آمدند. مردمی که از قبل انتظار حمله ی ژاپنی ها را می کشیدند، از خانه های خود خارج شدند و به آسمان چشم دوختند. هیچکس دقیقا نمی دانست چه چیزی در حال پرواز بر فراز شهر لس آنجلس است. خیلی ها گفتند یک شی بزرگ دیده اند در حالی که بقیه گفتند شی مهاجم در اصل گروهی از اشیای پرنده ی کوچک تر بوده است.

ساعت ها قبل از به صدا در آمدن آژیر، هواپیماهای مسافربری گزارش داده بودند که شی ای در حال نزدیک شدن به ایالت کالیفرنیا است اما کسی به آن ها اعتنایی نکرد. وقتی که این شی ناشناخته آن قدر نزدیک شد که با چشم غیر مسلح قابل دیدن بود، معلوم شد که قضیه جدی است. بر طبق برنامه ریزی های قبلی برق تمامی شهرهای اطراف قطع شد و ضد هوایی ها به حالت آماده باش در آمدند.

این شی ناشناخته همین طور به پروازش ادامه داد، تا اینکه بالاخره در ساعت 3:16 صبح ضد هوایی ها شروع به تیراندازی کردند. تیراندازی تا ساعت 7:21 صبح ادامه داشت تا این که شی پرنده ناپدید شد. همه فکر می کردند که واقعا ژاپن حمله کرده است ولی دولت ژاپن اعلام کرد که هیچ جنگده ای به سمت کالیفرنیا پرواز نکرده است. دولت آمریکا گفت آژیر خطر اشتباهی به صدا درآمده و خطری وجود نداشته است اما در سال 1983 اعلام کرد که آژیر خطر واقعی بوده و شی پرنده احتمالا یک بالون هواشناسی گمشده بوده است.

ایده ی حمله ی موجودات فضایی ها وقتی به فکر مردم رسید که روزنامه ی لس آنجلس تایمز عکسی از این شی ناشناخته چاپ کرد. همان طور که می بینید در این عکس این شی پرنده خیلی شبیه یک بشقاب پرنده است! این عکس هنوز هم اساس کار بسیاری از علاقمندان به یوفوهاست. اما اصلا معلوم نیست که عکس گرفته شده واقعی است یا تقلبی.

ادعای بالون هواشناسی گمشده کمی دروغ به نظر می رسد. واقعا چه بالونی می تواند در برابر 1400 گلوله ی ضد هوایی مقاومت کند و به پروازش ادامه بدهد؟ صدها هزار نفر هم گزارش داده اند که آن شب یک بشقاب پرنده ی بزرگ را دیده اند. اگر داستان بالون واقعیت داشته باشد، پس تکلیف آن ها چه می شود؟

http://3.bp.blogspot.com/-ohWi8H4mk8g/TVxEZcoMKjI/AAAAAAAAJyc/jeICPkCwiyI/s1600/gggggggggggggg.jpg

نگاتیو عکس یوفو

مخالفان یوفولوژیست ها می گویند هیچکس نمی تواند به گفته های شاهدان عینی واقعه اعتماد کند. بین ترس و وحشت و صدای تیراندازی، معلوم نیست که مردم لس آنجلس چه چیزهایی دیده اند و چه چیزهایی ندیده اند. گفته های آن ها هم آن قدر با هم متفاوت است که اصلا نمی توان تصمیم گرفت که کدامشان درست هستند و کدامشان غلط. بعضی ها می گفتند که هواپیماهای ژاپنی را دیده اند، در حالی که ژاپن اصلا حمله نکرده بود. بعضی ها می گفتند دو تا از اشیای پرنده سقوط کردند، در حالی که اصلا لاشه ای پیدا نشد. بعضی ها می گفتند که جنگنده های آمریکایی به نبرد بشقاب پرنده رفتند در حالی که دولت آمریکا آن را تکذیب می کند.

با شدت گرفتن جنگ جهانی دوم، خبر «جنگ لس آنجلس» آن قدر ها که ممکن بود پخش نشد. هنوز هم که هنوز است جنگ لس آنجلس موضوع بحث بسیاری از علاقمندان به موجودات فضایی و یوفوهاست و عکسی که مجله ی لس آنجلس تایمز چاپ کرد هم اکنون هم یکی از مهمترین مدارک یوفولوژیست ها در زمینه وجود موجودات فضایی است اما تا کنون کسی موفق نشده است چیزی را ثابت کند! نظر شما چیست؟ آیا واقعا فضایی ها در سال 1942 به زمین حمله کردند؟

منبع:    http://www.1nafar.ir

روایت شاهد عینی از برخورد نزدیک با یوفو

25ژوئن سال 2006 من و پسرم تصمیم گرفتیم تا به خانه ساحلیمان برویم.ما سگ 17 ساله مان را هم باخود بردیم.سگ ما اصلا از دریا خوشش نمی آمد و به محض اینکه به صخره های ساحلی نزدیک میشدیم پا به فرار می گذاشت.

وقتی ما به خانه ساحلی رسیدیم برای تماشای خانه های ساحلی آنطرف خلیج به لنگرگاه رفتیم.

ما ساکت ایستاده بودیم وفقط دریا را تماشا می کردیم.آنجابود که من متوجه یک رویداد غیرطبیعی شدم .همه چیز از حالت طبیعی خود خارج شده بود.جالب این بود که ما نمیتوانستیم صدای دریا یا مرغهای دریایی را بشنویم. سکوت کامل برهمه جا حکمفرما بود.گویی داشتیم از پشت یک کاغذ سلفون یا حتی از یک جای دیگر این منظره را تماشا می کردیم.

پسر من هم دقیقا حس من را داشت و می گفت همه چیز عجیب و غیرطبیعی به نظر می رسد.

بعد ما تصمیم گرفتیم که به ساحل اصلی برویم ، ساحل اصلی از در پشتی خانه به اندازه یک دقیقه پیاده روی فاصله داشت می خواستیم ببینیم آیا در ساحل اصلی هم وضع به همین منوال است.

دقیقا شرایط همین گونه بود.

دریا جوشان بود و رنگی فسفری و درخشان داشت، ما باز هم نمی توانستیم صدای مرغهای دریایی و صدای برخورد امواج با صخره های ساحلی را بشنویم.همه جا را سکوت فرا گرفته بود.من دائما در حال عکس گرفتن بودم ولی چیزی ثبت نمی شد و عکسی گرفته نمیشد.به نظر می رسید در هوا جریان الکتریسیته وجود دارد.

هوا تاریک شده بود و ساعت حدودا7 بود.

من همچنان در حال عکس گرفتن بودم،پسرم به من گفت که به سگ نگاه کنم ،سگ حدود 10فوت وارد آب دریا شده بود و همینطور مستقیم جلو می رفت.پسرم باید می رفت و سگ را از آب در می آورد.انگار سگ از راه دور کنترل میشد.رفتارش حقیقتا غیرعادی بود.

ما تصمیم گرفتیم سگمان را به خانه ببریم وخشکش کنیم.در راه بازگشت به خانه من در حال عکس گرفتن بودم ولی دوربینم چیزی ثبت نمی کرد.

بعداز اینکه نصف راه را رفتیم من متوجه مه قرمز در آسمان شدم،از این صحنه هم عکس گرفتم. میدانستم این دفعه واقعا عکس گرفتم به این دلیل که  دریچه پشت دوربین روشن شد.

وقتی به خانه ساحلی رسیدم عکسهایی را که گرفته بودم بررسی کردم؛آنجا بود که مبهوت  چیزی شدم که در دوربین میدیدم.

ما فورا به ساحل اصلی برگشتیم تا ببینیم آیا چیز دیگری ظاهر شده است یا نه.

چیز غیرطبیعی آنجا وجود نداشت، چیزی که عجیب بود این بود که همه چیز به حالت عادی خود برگشته بود.صدای امواج و مرغهای دریایی به وضوح شنیده میشد.اینجور به نظر می رسید که دیدن آن شی  باعث شده که همه چیز به حالت طبیعی برگردد.

من بعدها دیگرآن شی را ندیدم ولی هرچه که بود قبل از اینکه من عکس بگیرم خودش را ظاهر کرده بود.

منبع:    http://members.iinet.net.au/~starline/Articles/High_Strangeness.htm

پ . ن : با تشکر فراوان از صادق  عزیز برای ترجمه و ارسال این مطلب.

هر گونه بهره برداری از این مطلب با ذکر منبع با آدرس www.ufolove.wordpress.com  مجاز می باشد.


ارتباط تمدن سومر و تمدن آمریکای جنوبی

کشور بولیوی و ارتباط با سومریها

آثار مصنوعی پیدا شده در کشور بولیوی و آمریکای جنوبی اشاره بر ارتباط با سومریهای باستانی دارد.

 

در حال جستجو برای توضیحات و تصاویر بهبود یافته از خدایی بنام Oannes که از دریایی ذکر شده در افسانه سومریها پدیدار شد, من بطرز اتفاقی با مجسمه های مشابه در مجموعه پدر Crespi در کشور اکوادر برخورد کردم. بجای داشتن ظاهر «کله ماهی ای», این مجسمه ها ظاهر «کله عقابی» را مجسم میکردند.

Sargon از Akkad مدعی بود که «ارباب 4 اقامتگاه» بوده است (درست مانند در Andes , اینکاها «اربابان 4 اقامتگاه» بودند, این نامی بود برای امپراطوری اینکا در بعدها, بنام Tahuantinsuyo).

معمولا فرض شده که آن 4 اقامتگاه Sargon قلمروهای سرحدات پادشاهی آشوری اش بودند, اما Sargon همچنین مدعی بود که سفری دریایی به دوردستهای مغرب زمین کرده است, برای بدست آوردن ؟قوطی فلزی؟. دوباره, معمولا فرض شده که او به Cornwall برای ؟قوطی؟ اش رفت اما آنجا همچنین تجهیزات فراوانی در کشور بولیوی وجود داشت درنتیجه شاید وقتیکه او مدعی ارباب بودن 4 اقامتگاه جهان شد, آن جهان حتما بولیوی و آمریکای جنوبی را نیز شامل شد.

 

Fuenta Magna , یک بشقاب سنگی بزرگ پیدا شده در سواحل دریاچه Titicaca , پوشیده از نوشته زبان سومری بدوی است, پس شاید ادعای Sargon تماما درست بود. همچنین یافته ای وجود دارد که حروف یا ریشه های سامی (Semitic) زیادی نهفته در زبان Aymara محلی در بولیوی وجود دارند, همانطورکه در کتاب «زبان آدم (The Language of Adam)» بقلم محقق بولیویایی, Villamil de Rada , سندیت داده شده است.

 

پس نام قدیمیترین ساکنان Altiplano وجود دارد, یعنی کسانیکه در خانه های ساخته شده از نی و شن زندگی میکردند و قایق های نی ای درست مانند سومریها میساختند. آنها نامشان Uru بود, که در Mesopotamia , یکی از قدیمیترین یا اولین شهرها بر طبق گفته های G.Maspero (تاریخ مصر باستان, Chaldea) نیز آمده که نامش URU بوده که بعدها کوتاهتر شده به UR. مردم روستای Uru-Chipaya در ناحیه خیلی دورافتاده در Salar de Coipasa متعلق به Altiplano بخاطر خانه های مدور گنبد نمایشان معروف هستند, و خود سطح دشت بسیار پهناور شبیه به دشت باستانی Mesopotamia است که بخاطر کانالهای آبش معروف است و کمتر شناخته شده بخاطر خانه های مدور گنبدنمایش.

 

مجسمه های آشوری بخاطر بالدار بودن و سرهای عقابی داشتن که گاهی اوقات بنام Genii نامیده میشوند معروف هستند. اغلب نمایش داده شده با بالهای عقاب, نقاب و یک سبد در یک دست. طرح بالایی آشوری از یک خدا نشان دهنده نقاب مرسوم عقاب گونه است, اما در پشت سرش آنچه را دارد که مسلما یک روسری زنانه پردار است, نه تنها آن, بلکه این نوع از روسری زنانه همانند آنهایی اند که سرخ پوستان آمریکایی در پشتشان میپوشند. یک مثال از تنوع گوناگونی آمریکایی در تصویر دوم معلوم است درحالیکه تصویر سوم نمایش دهنده یک جنگاور Aztec است که پوششی از نقاب عقاب بر تن دارد طوریکه اگرکه آنرا روی سرش بکشاند خیلی زیاد همانند نقاب عقاب نمایش داده شده در ترسیم آشوری خواهد شد. گفته شده که اولین خدایان سومری از دریا پدیدار شدند و مدنیت را به سومریهای باستانی آموختند, این خدایان اغلب در فرم مردیکه پوششی از لباس ماهی به تن دارد نمایش داده شده اند, معمولا چنین خدایی بنام Oannes نامیده میشود و گاهی اوقات این ترسیمات نشان دهنده هم یک سر(نقاب) ماهی یا سر(نقاب) خزنده گونه هستند.

بیشتر بخوانید…. در کتاب جالب توجه Jim Allen بنام «Atlantis and the Persian Empire» که کتاب چهارم از سری کتابهای آتلانتیس او است.

منبع:     http://blog.world-mysteries.com/strange-artifacts/atlantis-and-the-persian-empire/

پ . ن : با تشکر فراوان از هادی عزیز برای ترجمه و ارسال این مطلب.

هر گونه بهره برداری از این مطلب با ذکر منبع با آدرس www.ufolove.wordpress.com  مجاز می باشد.

ایمیل  وبلاگ BLOG.UFOLOVE@YAHOO.COM

صفحه فیسبوک دنیای اسرارآمیز

http://www.facebook.com/BLOG.UFOLOVE