مکالمه جورج اندرسون با فراسو (دنیای پس از مرگ)

متنی که در زیر خواهید خواند مصاحبه ای با جورج اندرسون (George Anderson) توسط یک شوی تلویزیونی و رادیویی به میزبانی جوئل مارتین (Joel Martin) می باشد که از کتاب « ما نمی میریم»(We Don’t Die) نوشتۀ جوئل مارتین و پاتریشیا رومانوفسکی (Patricia Romanowski) گردآوری شده است. شاید بتوان گفت که جورج اندرسون، بزرگترین و معروف ترین فراروان شناس  در امریکا ست که دارای توانایی های فرا طبیعی حیرت انگیزی در زمینۀ ارتباط با ارواح مردگان می باشد. توانایی های او بسیار شگرف و خارق العاده هستند، وی زمانی به استخدام دپارتمان جنایی NYPD جهت کمک به حل و بررسی قتل های نا مکشوف در آمده بود. توانایی های او در  شوهای تلویزیونی و رادیویی بسیاری شرح داده شده اند. در مطالبی که در زیر خواهید خواند، وی به برخی سؤالات در مورد زندگی پس از مرگ پاسخ خواهد داد.

اسامی برخی از کتاب های جوئل مارتین و پاتریشیا رومانوفسکی در رابطه با جرج اندرسون: ما فراموش نشده ایم (We are not Forgotten)، عشق پس از مرگ (Love Beyond Life) و فرزندان همیشگی ما (Our Children Forever). همچنین آخرین کتاب جرج اندرسون ” قدم زدن در باغ مردگان” (Walking in the Garden of Souls) نام دارد.

متن زیر قسمتی از پرسش و پاسخ میان جوئل مارتین و جرج اندرسون می باشد:


جایی که ما بعد از مرگ به اون می ریم کجاست؟ آیا سمت دیگر (فراسو) به تو می گه ما به کجا می ریم؟

خب، طبق چیزی که اونها میگن، این رفتن به  سطوح متفاوت آگاهیه. ما داریم تلاش می کینیم مسیرمون رو به سمت بالا پیش ببریم. این مثل این می مونه که بری بالاتر و به مرتبۀ دوازدهم بری، برای این کار تو اول باید از طبقۀ یازدهم گذشته باشی. وقتی ما می خوایم از این مرحله عبور کنیم، به درون یک تونل می ریم، ما می تونیم به داخل گسترۀ کوچک ابعاد تاریک تر بریم که به نوعی نمایندۀ جهنم یا برزخ هستند، به این دلیل که اینها دو بعد منفی هستند، یا دو بعد تاریک تر. اما اگر ما انسان های خوبی بوده باشیم، عموماٌ به نظر می رسه که خیلی سریع از کنار اونها می گذریم و به ابعاد سوم یا چهارم آگاهی داخل می شیم، جایی که مردم متوسطی مثل ماها به اون میرن- هر کسی نمی تونه یک مادر ترزا باشه، کسی که احتمالاٌ به سطوح بالاتری می ره. وقتی ما وارد این ابعاد می شیم اقوام و دوستانمون رو می بینیم که برای خوشامدگویی در انتهای تونل به اسقبال ما میان، که بسیار شبیه به فیلم رستاخیز هست، جایی که اونها منتظرند و ما رو به سمت نور هدایت می کنند. و این مثل یک جوان شدن دوبارۀ روحه، مثل یک تجدید دیدار و به هم پیوستگی، مثل یک مهمانیه، “هی، این خیلی خوبه که من دارم دوباره تو رو می بینم.” ما همدیگرو بر اساس شخصیت های منحصر به فردمون تشخیص می دیم. همونطور که ما هر کدوم اثر انگشت یگانه و منحصر به فرد خودمون رو داریم، هر کدوممون هم یک هویت منحصر به فرد داریم. هیچ جسم مادی در اونجا وجود نداره، اما یک بدن اثیری وجود داره که می تونه شکل فیزیکی به خودش بگیره، اما برای اینکه حقیقت رو به شما بگم، فکر میکنم این تنها در طی یک بازخوانی یا قرائت روح انجام می گیره، در نتیجه من میتونم اون چیزی رو که فرد یا روح مورد نظرم درک  می کنه ببینم و توصیف کنم.

بیاید از منظر جغرافیاشناسی صحبت کنیم، اونجا کجاست؟ آیا همون بهشت کلیشه ای در بالای ابرهاست؟

اینطور به نظر می رسه که اون بعد دیگر یا بعد بعدی در واقع  همین جاست، به طور موازی با همین بعد در جریانه. گذر کردن به بعد دیگه به نظر می رسه که بیشتر شبیه به یک تجربۀ روحانی باشه تا سفر به بهشتی به سبک هالیوود. من فکر میکنم احساس بالا رفتن یا اینکه بهشت جایی در بالاست به این دلیله که ما احساس کشیده شدن به سمت بالا، به مرحلۀ بعدی زندگی رو تجربه میکنیم. وقتی که ما در بعد دیگر یه یک وجود یگانه بدل می شیم، احساس می کنیم که همه چیز رو می فهمیم، از نظر روحی و عاطفی احساس بالاتر رفتن می کنیم. این احتمالاٌ همون جاییه که احساس بالا رفتن ازش نشأت می گیره.

آیا ارواح می تونند مستقیماٌ بیان و بهت بگن که اون طرف دیگه به چه شکله، یا این که تو باید خودت اطلاعات رو در کنار هم بچینی؟

این بستگی به مرتبۀ هوشیاری و آگاهی اونها داره. ممکنه کسی یک تجربۀ متفاوت یا شخصی از اونجا داشته باشه، در نتیجه اونها می تونند تعابیر مختلفی داشته باشند. این مثل همین چیزیه در اینجا بین ما وجود داره. برای مثال، من امروز به آسمان نگاه می کنم و رنگ اون رو آبی آسمانی توصیف می کنم. در حالی که اگر سایۀ رنگی مختصری در اون وجود داشته باشه یا خورشید کمی در جای خودش حرکت کنه یا اگر شما پنج ثانیۀ بعد به اون نگاه کنید، می تونید بگید که اون بیشتر ارغوانیه یا آبی کمرنگه. همچین چیز مشابهی می تونه در طرف دیگر(فراسو) هم رخ بده.

من تا به حال هرگز هیچ شکایتی در مورد فراسو نشنیدم، مگر اینکه کسی به سطوح تاریک تر اونجا رفته باشه، به خاطر مرتکب شدن جرم های سنگین مثل آزار مردم یا خودکشی. به طور کلی فکر می کنم اکثر ارواحی که ازشون مطالبی رو شنیدم بسیار خوشحال، بسیار خرسند و در صلح و آرامش به نظر می رسیدند. همچنین اونها از خودشون بسیار آگاه بودند، حتی اگر در این دنیا آدم های بسیار منفی و ناراحتی بودند. به نظر می رسه که اونها از دانش بسیار  زیادی آگاه هستند و همه چیز رو خیلی بیشتر از ما که اینجا هستیم می فهمند.

به نظر می رسه که یادگیری و رشد کردن تمام چیزیه که در اونجا وجود داره. و اونها قادر هستند که اگر بخوان یکدیگر رو بفهمند و درک کنند. در فراسو به من گفته شده که تو باید یک تصمیم عمده و مهم رو اتخاذ کنی. تو باید با خود واقعی ت رو در رو بشی و فکری به حال خودت بکنی، در غیر اینصورت تو فقط در حال پرسه زدن بیهوده هستی و از نظر روحی و درونی هیچ پیشرفتی نخواهی کرد. به نظر می رسه که این یک نکتۀ بسیار مهم باشه، که خود واقعیت رو تشخیص بدی، خصوصیات مثبت و منفی خودت رو درک کنی، و در نهایت تلاش کنی تا کاری در جهت بهبود شرایط انجام بدی. همچنین به من گفته شده که اونها وظایف و مشاغلی دارند که در اونجا بهشون می پردازند. برای مثال David Licata به ما گفته که با کودکان و حیواناتی کار می کنه که از این دنیا رفتند. درست مثل شغلی که ما در اینجا بر عهده گرفتیم، در مرحلۀ بعدی زندگی هم یک شغل روحانی رو بر عهده می گیریم، جایی که ما رشد روحیمون رو در ازای کمک کردن به درگذشتگان دریافت می کنیم، توسط کمک کردن به مردمی که اینجا هستند تا راه روحانیشون رو پیدا کنند، و یا کمک کردن به مسیر روحانی اونها در فراسو، و گسترۀ وسیع اعمالی که به این موارد مربوط می شه.

آیا این مهمه که تو در چه مرحله ای باشی تا قادر باشی ارتباط برقرار کنی؟

اگر تو در سطوح تاریک تر قرار داشته باشی ممکنه هیچ کششی وجود نداشته باشه که به سمت من بیای. من چیزی رو که می تونه منفی باشه به سمت خودم جذب نخواهم کرد، در نتیجه اگر تو در سطوح تاریک تر یا پایین تر باشی، تا زمانی که یک هدف به خصوص روحانی در کار نباشه، من شما رو تشخیص نخواهم داد. به عنوان شدید ترین نمونه، یک هیتلر، خودش رو در چنان حالتی از تاریکی قرار می ده که به معنای واقعی کلمه قادر به برقراری ارتباط نخواهد بود.

آیا برای مثال فردی که مرتکب خودکشی شده، در آن سطح از تاریکی باقی خواهد ماند؟

نه برای همیشه. اونها می تونند بنا بر خواستۀ شخصی خودشون پیشرفت کنند. به همین دلیل بسیار مهمه که مردم، فارق از اینکه چه دین یا عقیدۀ مذهبی داشته باشند، حتی اگر بی اعتقاد باشند، همواره به خاطر داشته باشند که برای درگذشتگان دعا کنند. به این دلیل که عبادت ما اونها رو از این عشق شرمزده میکنه و برای پیشرفت تشویق و ترغیب میشند. مشکلی که عمل خودکشی در بعد بعدی با اون مواجه می شه اینه که، زمانی که تو به مرحلۀ بعدی می رسی، اوضاع و شرایط به روشنی ای که یک مورد معمولی می تونه باشه نیست. مشکل اونها اینه که نمی تونند خودشون رو ببخشند. وقتی که چنین افرادی در معرض بازخوانی من قرار می گیرند این احساس در من به وجود میاد که اونها زندگی خودشون رو به پایان رسوندند.

تو احساس می کنی که در محضر یک روح سرگردان قرار گرفتی. این یک احساس سرد و ناخوشاینده. و این خیلی مهمه که اونها به ماهیت کاری که انجام دادند واقف بشند. مثل این می مونه که تازه بیدار و هوشیار شده باشی و بگی، ” من یک الکلی هستم.” جلو بیای و بگی، “من زندگی خودم رو ازبین بردم و ساقط کردم.” یکی از دوستانم که به تازگی خودکشی کرده بود نمی دونست که چطور به سمت نور بره. من راهنماییش می کردم و می گفتم به سمت نور حرکت کن، اما اون از قضاوت می ترسید. اون نمی تونست خودش رو ببخشه. همچنین مشکل دیگه ای که اون باهاش درگیر بود این بود که روحش بعد از عمل خودکشی در اطراف محل واقعه پرسه می زد. اون نمی تونست با خاطرۀ صحنه ای که پدرش بعد از خودکشی اون رو پیدا کرده بود کنار بیاد، و این موضوع اون رو از نظر احساسی در یک مرحلۀ طاقت فرسا و بحرانی در بعد دیگه یا فراسو درگیر کرده بود. چیزی که اون و خیلی از ماها نمی فهمیم اینه که در اونجا ” قضاوت” وجود داره، اما نه توسط خدایی که روی تخت فرمانروایی نشسته باشه. قضاوت به طور بنیادی در درون تو وجود داره. و همۀ ما می دونیم که بزرگترین دشمنی که می تونیم باهاش رو در رو بشیم خودمون هستیم.

قبل از اینکه ما به داخل نور قدم بگذاریم، درک این مطلب می تونه تا زمان های بسیار زیادی به دارازا بکشه. این زمان به فرد بستگی داره. تو خودت کنترل خودت رو به دست داری. اون دسته از افرادی که به داخل سطوح تاریک تر رفتند گفتند که اونها باید با خودشون رو در رو بشن و این رو بفهمند که اگر تغییری در خودشون ایجاد نکنند یا به عبارت دیگه در مورد خودشون بیشتر یاد نگیرند، قرار نیست به جایی برند.

چرا اونها در فراسو این قابلیت رو دارند که با خود واقعیشون رو در رو بشند در حالی که در اینجا قادر نبودند؟ چه چیزی در این بین تغییر می کنه؟

یکی از چیزهایی که موجودات پیشرفته تر از لحاظ معنوی در بعد دیگر میگن اینه که ما می تونیم به راحتی دیگران رو فریب بدیم، ولی ما هرگز نمی تونیم خودمون یا خدا رو فریب بدیم.

فرض کنیم که من در اون دنیا به یک مرحلۀ معینی وارد شدم و یکی از خویشاوندام به مرحلۀ دیگری رفته، ما چطور می تونیم با هم ارتباط برقرار کنیم؟

خب، دوباره، قسمتی از این به نظر می رسه به نحوۀ پیشرفت و رشد بستگی داشته باشه. برای مثال، اگر مادر شما در سطح پنجم و پدر شما در سطح چهارم باشند، مادر شما می تونه به پایین و مرحله ای که پدرتون در اون قرار گرفته بیاد، اما پدر شما نمی تونه به بالا و سطح مادرتون وارد بشه تا زمانی که لیاقت اون سطح رو به دست اورده باشه. در نتیجه افراد بسیاری در حال رفت و آمد بین سطوح چهارم و پنجم هستند تا زمانی که کسی رو که به اون عشق می ورزند بهشون ملحق بشه و با هم برابر بشن تا در این صورت بتونن با همدیگه به فعالیت روحانیشون بپردازند.

آیا زمانی که ما در فراسو هستیم دوباره روابطی رو که در اینجا داشتیم برقرار می کنیم؟

مثل این می مونه که شما تمایل داشته باشید که به فردی که در این دنیا به او نزدیک بودید دوباره نزدیک بشید به این دلیل که شما روی یک ارتعاش یا طول موج یکسان هستید. برای مثال، اکثر ماها دوستی داریم که احساس می کنیم به ما بیشتر از بقیه نزدیکه، یا فردی از اقوام. در نتیجه اونها سعی می کنند دوباره این روابط رو برقرار کنند، همچنین به نظر می رسه که اونها یاد می گیرند یکدیگر رو به طور کامل و مساوی دوست داشته باشند، اگرچه ممکنه مواقعی وجود داشته باشه که به یک فرد مشخص بیشتر جذب بشند.

بعضی از افراد انتخاب می کنند که برای همیشه در فراسو باقی بمونند و بعضی برمی گردند. آیا اونها همیشه به همون خانوادۀ قبلی خودشون برمی گردند، همون والدین مشابه، همون افرادی که قبلاٌ به اونها عشق می ورزیدند؟

به نظر می رسه که همۀ ما با همون افرادی که با اونها احساس نزدیکی می کردیم باقی می مونیم-  پرندگان مشابه با هم پرواز می کنند. امکان داره ما در زندگی بعدی  والدین متفاوتی داشته باشیم، برادر یا خواهر ما می تونند والدین بعدی ما باشند. اما به نظر می رسه که ما با افراد مشابهی که احساس وابستگی خاصی به اونها می کردیم یا ارتعاشات خوبی با همدیگه داشتیم باقی می مونیم. شاید این بتونه توضیح بده که چرا ما با خواهرمون احساس نزدیکی بیشتری می کنیم تا برادرمون، یا اینکه چرا احساس می کینم با بعضی از افراد از ازل با هم بودیم. اما امکان داره که ما در طول مسیرمون با مردم متفاوتی هم برخورد کنیم، افرادی که می تونند باعث پیشرفت یا درخشش ما بشند و یا نقش مهمی رو در اون مقطع از زندگی ما ایفا کنند.

بعضی از افراد برمی گردند و بعضی نه؟ چه چیزی این رو تعیین می کنه؟

خب، عوامل زیادی دخیل هستند. اونها می گن بهتره که تلاش نکنیم تا بلافاصله برگردیم، اونها می گن که بهتره مدتی رو در اونجا باقی بمونیم، استراحت کنیم، دانش و تجربۀ بیشتری کسب کنیم تا برای زندگی بعدی آماده تر باشیم، و تو بهتر قادر خواهی بود تا اهداف و خواسته های خودت رو براورده کنی. همینطور اونها می گن که این به عهدۀ خود توست. افراد بسیار زیادی به فراسو میرند و بلافاصله برمیگردند. برای مثال تو در یک جنگ کشته شدی و در زندگی احساس فریب خوردگی می کنی. تو می خوای که از این وضعیت خصومت و اضطراب بیرون بیای. بهتره که این احساسات منفی رو دور بریزی و با یک ذهنیت مثبت تر برگردی.

از طرف دیگه، برخی از افراد گفتند که قصد دارند منتظر بمونند تا زمان مناسبشون در اونجا فرابرسه. اونها تصمیم گرفتند که برنگردند، با وجود اینکه زمان بسیار درازی طول می کشه که رشد روحی در اون طرف رخ بده. در اونجا تو بازیچۀ وسوسه ها یا هیچ فریبی نیستی، در حالی که ما در اینجا در حال کلنجار رفتن با تداخل و ناسازگاری امواج مثبت و منفی هستیم، که همونطور که بسیاری از ما گواهی می دیم میتونه بسیار سخت باشه. اما ارواح زیادی که من با اونها صحبت کردم گفتند که ” راه دیگه ای وجود نداره” ، اونها نمی خوان که دوباره برای امتحان به یک بدن جسمانی برگردند، اونها قصد دارند که در اونجا بمونند و تا هر زمانی که به درازا بکشه به کارشون ادامه بدن.

{ از کتاب « ما نمی میریم: مکالمۀ جرج اندرسون با فراسو»، توسط جوئل مارتین و پاتریشیا رومانوفسکی}

منبع: http://www.near-death.com/experiences/paranormal01.html

http://extraterrestrial.blogfa.com

پ . ن : با تشکر فراوان از کامورای  عزیز برای ترجمه و ارسال این مطلب .

صفحه فیسبوک دنیای اسرارآمیز

http://www.facebook.com/BLOG.UFOLOVE

وبلاگ دوم دنیای اسرار آمیز

درود

روزگاران به شادی

از آنجایی که وبلاگ اصلی دنیای اسرار امیز به آدرس www.ufolove.wordpress.com

 برای همگان در دسترس نیست مطالب همزمان در این وبلاگ هم قرار داده میشود.

با تشکر از خوانندگان عزیز و مترجمانی که ما را در این راه همراهی میکنند.