جنگ لس آنجلس: حمله ی مخفی فضایی ها به زمین؟

در روز 24 فوریه سال 1942، در حالی که هنوز 3 ماه هم از حمله ی ژاپنی ها به بندر پرل هاربر نگذشته بود، آژیرهای خطر حمله ی هوایی در شهر لس آنجلس و اطراف آن به صدا در آمدند. مردمی که از قبل انتظار حمله ی ژاپنی ها را می کشیدند، از خانه های خود خارج شدند و به آسمان چشم دوختند. هیچکس دقیقا نمی دانست چه چیزی در حال پرواز بر فراز شهر لس آنجلس است. خیلی ها گفتند یک شی بزرگ دیده اند در حالی که بقیه گفتند شی مهاجم در اصل گروهی از اشیای پرنده ی کوچک تر بوده است.

ساعت ها قبل از به صدا در آمدن آژیر، هواپیماهای مسافربری گزارش داده بودند که شی ای در حال نزدیک شدن به ایالت کالیفرنیا است اما کسی به آن ها اعتنایی نکرد. وقتی که این شی ناشناخته آن قدر نزدیک شد که با چشم غیر مسلح قابل دیدن بود، معلوم شد که قضیه جدی است. بر طبق برنامه ریزی های قبلی برق تمامی شهرهای اطراف قطع شد و ضد هوایی ها به حالت آماده باش در آمدند.

این شی ناشناخته همین طور به پروازش ادامه داد، تا اینکه بالاخره در ساعت 3:16 صبح ضد هوایی ها شروع به تیراندازی کردند. تیراندازی تا ساعت 7:21 صبح ادامه داشت تا این که شی پرنده ناپدید شد. همه فکر می کردند که واقعا ژاپن حمله کرده است ولی دولت ژاپن اعلام کرد که هیچ جنگده ای به سمت کالیفرنیا پرواز نکرده است. دولت آمریکا گفت آژیر خطر اشتباهی به صدا درآمده و خطری وجود نداشته است اما در سال 1983 اعلام کرد که آژیر خطر واقعی بوده و شی پرنده احتمالا یک بالون هواشناسی گمشده بوده است.

ایده ی حمله ی موجودات فضایی ها وقتی به فکر مردم رسید که روزنامه ی لس آنجلس تایمز عکسی از این شی ناشناخته چاپ کرد. همان طور که می بینید در این عکس این شی پرنده خیلی شبیه یک بشقاب پرنده است! این عکس هنوز هم اساس کار بسیاری از علاقمندان به یوفوهاست. اما اصلا معلوم نیست که عکس گرفته شده واقعی است یا تقلبی.

ادعای بالون هواشناسی گمشده کمی دروغ به نظر می رسد. واقعا چه بالونی می تواند در برابر 1400 گلوله ی ضد هوایی مقاومت کند و به پروازش ادامه بدهد؟ صدها هزار نفر هم گزارش داده اند که آن شب یک بشقاب پرنده ی بزرگ را دیده اند. اگر داستان بالون واقعیت داشته باشد، پس تکلیف آن ها چه می شود؟

http://3.bp.blogspot.com/-ohWi8H4mk8g/TVxEZcoMKjI/AAAAAAAAJyc/jeICPkCwiyI/s1600/gggggggggggggg.jpg

نگاتیو عکس یوفو

مخالفان یوفولوژیست ها می گویند هیچکس نمی تواند به گفته های شاهدان عینی واقعه اعتماد کند. بین ترس و وحشت و صدای تیراندازی، معلوم نیست که مردم لس آنجلس چه چیزهایی دیده اند و چه چیزهایی ندیده اند. گفته های آن ها هم آن قدر با هم متفاوت است که اصلا نمی توان تصمیم گرفت که کدامشان درست هستند و کدامشان غلط. بعضی ها می گفتند که هواپیماهای ژاپنی را دیده اند، در حالی که ژاپن اصلا حمله نکرده بود. بعضی ها می گفتند دو تا از اشیای پرنده سقوط کردند، در حالی که اصلا لاشه ای پیدا نشد. بعضی ها می گفتند که جنگنده های آمریکایی به نبرد بشقاب پرنده رفتند در حالی که دولت آمریکا آن را تکذیب می کند.

با شدت گرفتن جنگ جهانی دوم، خبر «جنگ لس آنجلس» آن قدر ها که ممکن بود پخش نشد. هنوز هم که هنوز است جنگ لس آنجلس موضوع بحث بسیاری از علاقمندان به موجودات فضایی و یوفوهاست و عکسی که مجله ی لس آنجلس تایمز چاپ کرد هم اکنون هم یکی از مهمترین مدارک یوفولوژیست ها در زمینه وجود موجودات فضایی است اما تا کنون کسی موفق نشده است چیزی را ثابت کند! نظر شما چیست؟ آیا واقعا فضایی ها در سال 1942 به زمین حمله کردند؟

منبع:    http://www.1nafar.ir

روایت شاهد عینی از برخورد نزدیک با یوفو

25ژوئن سال 2006 من و پسرم تصمیم گرفتیم تا به خانه ساحلیمان برویم.ما سگ 17 ساله مان را هم باخود بردیم.سگ ما اصلا از دریا خوشش نمی آمد و به محض اینکه به صخره های ساحلی نزدیک میشدیم پا به فرار می گذاشت.

وقتی ما به خانه ساحلی رسیدیم برای تماشای خانه های ساحلی آنطرف خلیج به لنگرگاه رفتیم.

ما ساکت ایستاده بودیم وفقط دریا را تماشا می کردیم.آنجابود که من متوجه یک رویداد غیرطبیعی شدم .همه چیز از حالت طبیعی خود خارج شده بود.جالب این بود که ما نمیتوانستیم صدای دریا یا مرغهای دریایی را بشنویم. سکوت کامل برهمه جا حکمفرما بود.گویی داشتیم از پشت یک کاغذ سلفون یا حتی از یک جای دیگر این منظره را تماشا می کردیم.

پسر من هم دقیقا حس من را داشت و می گفت همه چیز عجیب و غیرطبیعی به نظر می رسد.

بعد ما تصمیم گرفتیم که به ساحل اصلی برویم ، ساحل اصلی از در پشتی خانه به اندازه یک دقیقه پیاده روی فاصله داشت می خواستیم ببینیم آیا در ساحل اصلی هم وضع به همین منوال است.

دقیقا شرایط همین گونه بود.

دریا جوشان بود و رنگی فسفری و درخشان داشت، ما باز هم نمی توانستیم صدای مرغهای دریایی و صدای برخورد امواج با صخره های ساحلی را بشنویم.همه جا را سکوت فرا گرفته بود.من دائما در حال عکس گرفتن بودم ولی چیزی ثبت نمی شد و عکسی گرفته نمیشد.به نظر می رسید در هوا جریان الکتریسیته وجود دارد.

هوا تاریک شده بود و ساعت حدودا7 بود.

من همچنان در حال عکس گرفتن بودم،پسرم به من گفت که به سگ نگاه کنم ،سگ حدود 10فوت وارد آب دریا شده بود و همینطور مستقیم جلو می رفت.پسرم باید می رفت و سگ را از آب در می آورد.انگار سگ از راه دور کنترل میشد.رفتارش حقیقتا غیرعادی بود.

ما تصمیم گرفتیم سگمان را به خانه ببریم وخشکش کنیم.در راه بازگشت به خانه من در حال عکس گرفتن بودم ولی دوربینم چیزی ثبت نمی کرد.

بعداز اینکه نصف راه را رفتیم من متوجه مه قرمز در آسمان شدم،از این صحنه هم عکس گرفتم. میدانستم این دفعه واقعا عکس گرفتم به این دلیل که  دریچه پشت دوربین روشن شد.

وقتی به خانه ساحلی رسیدم عکسهایی را که گرفته بودم بررسی کردم؛آنجا بود که مبهوت  چیزی شدم که در دوربین میدیدم.

ما فورا به ساحل اصلی برگشتیم تا ببینیم آیا چیز دیگری ظاهر شده است یا نه.

چیز غیرطبیعی آنجا وجود نداشت، چیزی که عجیب بود این بود که همه چیز به حالت عادی خود برگشته بود.صدای امواج و مرغهای دریایی به وضوح شنیده میشد.اینجور به نظر می رسید که دیدن آن شی  باعث شده که همه چیز به حالت طبیعی برگردد.

من بعدها دیگرآن شی را ندیدم ولی هرچه که بود قبل از اینکه من عکس بگیرم خودش را ظاهر کرده بود.

منبع:    http://members.iinet.net.au/~starline/Articles/High_Strangeness.htm

پ . ن : با تشکر فراوان از صادق  عزیز برای ترجمه و ارسال این مطلب.

هر گونه بهره برداری از این مطلب با ذکر منبع با آدرس www.ufolove.wordpress.com  مجاز می باشد.


ارتباط تمدن سومر و تمدن آمریکای جنوبی

کشور بولیوی و ارتباط با سومریها

آثار مصنوعی پیدا شده در کشور بولیوی و آمریکای جنوبی اشاره بر ارتباط با سومریهای باستانی دارد.

 

در حال جستجو برای توضیحات و تصاویر بهبود یافته از خدایی بنام Oannes که از دریایی ذکر شده در افسانه سومریها پدیدار شد, من بطرز اتفاقی با مجسمه های مشابه در مجموعه پدر Crespi در کشور اکوادر برخورد کردم. بجای داشتن ظاهر «کله ماهی ای», این مجسمه ها ظاهر «کله عقابی» را مجسم میکردند.

Sargon از Akkad مدعی بود که «ارباب 4 اقامتگاه» بوده است (درست مانند در Andes , اینکاها «اربابان 4 اقامتگاه» بودند, این نامی بود برای امپراطوری اینکا در بعدها, بنام Tahuantinsuyo).

معمولا فرض شده که آن 4 اقامتگاه Sargon قلمروهای سرحدات پادشاهی آشوری اش بودند, اما Sargon همچنین مدعی بود که سفری دریایی به دوردستهای مغرب زمین کرده است, برای بدست آوردن ؟قوطی فلزی؟. دوباره, معمولا فرض شده که او به Cornwall برای ؟قوطی؟ اش رفت اما آنجا همچنین تجهیزات فراوانی در کشور بولیوی وجود داشت درنتیجه شاید وقتیکه او مدعی ارباب بودن 4 اقامتگاه جهان شد, آن جهان حتما بولیوی و آمریکای جنوبی را نیز شامل شد.

 

Fuenta Magna , یک بشقاب سنگی بزرگ پیدا شده در سواحل دریاچه Titicaca , پوشیده از نوشته زبان سومری بدوی است, پس شاید ادعای Sargon تماما درست بود. همچنین یافته ای وجود دارد که حروف یا ریشه های سامی (Semitic) زیادی نهفته در زبان Aymara محلی در بولیوی وجود دارند, همانطورکه در کتاب «زبان آدم (The Language of Adam)» بقلم محقق بولیویایی, Villamil de Rada , سندیت داده شده است.

 

پس نام قدیمیترین ساکنان Altiplano وجود دارد, یعنی کسانیکه در خانه های ساخته شده از نی و شن زندگی میکردند و قایق های نی ای درست مانند سومریها میساختند. آنها نامشان Uru بود, که در Mesopotamia , یکی از قدیمیترین یا اولین شهرها بر طبق گفته های G.Maspero (تاریخ مصر باستان, Chaldea) نیز آمده که نامش URU بوده که بعدها کوتاهتر شده به UR. مردم روستای Uru-Chipaya در ناحیه خیلی دورافتاده در Salar de Coipasa متعلق به Altiplano بخاطر خانه های مدور گنبد نمایشان معروف هستند, و خود سطح دشت بسیار پهناور شبیه به دشت باستانی Mesopotamia است که بخاطر کانالهای آبش معروف است و کمتر شناخته شده بخاطر خانه های مدور گنبدنمایش.

 

مجسمه های آشوری بخاطر بالدار بودن و سرهای عقابی داشتن که گاهی اوقات بنام Genii نامیده میشوند معروف هستند. اغلب نمایش داده شده با بالهای عقاب, نقاب و یک سبد در یک دست. طرح بالایی آشوری از یک خدا نشان دهنده نقاب مرسوم عقاب گونه است, اما در پشت سرش آنچه را دارد که مسلما یک روسری زنانه پردار است, نه تنها آن, بلکه این نوع از روسری زنانه همانند آنهایی اند که سرخ پوستان آمریکایی در پشتشان میپوشند. یک مثال از تنوع گوناگونی آمریکایی در تصویر دوم معلوم است درحالیکه تصویر سوم نمایش دهنده یک جنگاور Aztec است که پوششی از نقاب عقاب بر تن دارد طوریکه اگرکه آنرا روی سرش بکشاند خیلی زیاد همانند نقاب عقاب نمایش داده شده در ترسیم آشوری خواهد شد. گفته شده که اولین خدایان سومری از دریا پدیدار شدند و مدنیت را به سومریهای باستانی آموختند, این خدایان اغلب در فرم مردیکه پوششی از لباس ماهی به تن دارد نمایش داده شده اند, معمولا چنین خدایی بنام Oannes نامیده میشود و گاهی اوقات این ترسیمات نشان دهنده هم یک سر(نقاب) ماهی یا سر(نقاب) خزنده گونه هستند.

بیشتر بخوانید…. در کتاب جالب توجه Jim Allen بنام «Atlantis and the Persian Empire» که کتاب چهارم از سری کتابهای آتلانتیس او است.

منبع:     http://blog.world-mysteries.com/strange-artifacts/atlantis-and-the-persian-empire/

پ . ن : با تشکر فراوان از هادی عزیز برای ترجمه و ارسال این مطلب.

هر گونه بهره برداری از این مطلب با ذکر منبع با آدرس www.ufolove.wordpress.com  مجاز می باشد.

ایمیل  وبلاگ BLOG.UFOLOVE@YAHOO.COM

صفحه فیسبوک دنیای اسرارآمیز

http://www.facebook.com/BLOG.UFOLOVE

نقشه ستارگان مصری و (تطابق آن با ) الگوی کدهای انسانی(انسانها از ستاره* را *آمده اند؟)

تقدیم به جویندگان حقیقت( سایه)

نقشه ستارگان مصری و (تطابق آن با ) الگوی کدهای انسانی

ابوالهل خاستگاه بشریت را فاش می سازد:

وین هرشل (Wayen Herschel) ، نویسنده ای در زمینه نجوم و باستان کتاب و عقایدش را در سال 2002 میلادی منتشر ساخت ، او رموز ممنوعه و مخفی ابوالهل اسرارآمیز مصر را پیدا کرده است .

رازی که در طول سالها به سبب آشکار سازی تقدس و برابری همه نژاد بشر ، مخفی نگاهداشته شده بود . رازی که به سختی در کشورهایی که به چپاول و استثمار گنجها و مردمان ملل غریب مشغول بودند ، پذیرفته می شود .

تئوریهای موجود تا این تاریخ بیان می کنند که تاریخچه ابوالهل نشانگر ستارگان صورت فلکی شیر است . اگر چه آنها به طور قاطع و مطمئن نمی توانند توضیح دهند که چرا معماران باستانی این صورت فلکی را برای معابدشان انتخاب کرده اند .

وین هرشل ، کاشف تمدنهای باستانی در هفده سال گذشته ، تئوری کاملاً جدیدی را ارائه و پیشنهاد نموده است . در کتابش ،» اسناد (تاریخچه) مخفی » به برشمردن و ترکیب (حقایقی ) میپردازد تا ثابت کند ابوالهل کلیدی برای فاش نمودن رموز مخفی در یک نقشه بزرگ و یکپارچه ستارگان 50 هرم است.

Sphinx Side View

R.Bauval نویسنده در سال 1995 پیشنهاد می کند که سه هرم صحرای گیزه (جیزه )
بیان کنندة (موقعیت ) سه ستارة کمربند شکارچی می باشند ، اگرچه در راستای اثبات نظریه اش نه تنها راهی برای الحاق کل اهرام نیافت ، حال انکه ابوالهل به تنهایی در پذیرش آکادمیک این تئوری مشکل داشت .

در سال 2003 وین تشریح و برداشت کیهانی اش از ابوالهل را منتشر ساخت که بعداً او را در تفسیر راز اهرام در روشی کاملاً جدید یاری نمود. او کشف کرد که زاویه ای که ابوالهل در اثر تلاقی با سه هرم صحرای جیزه به وجود می آورد  درحقیقت همان زاویه ای است که درخشان ترین ستارة صور فلکی شیر (اسد) با ردیف ستارگان مجموع در کمربند شکارچی به وجود آورده است .

همانطور که در تصویر مشاهده می کنید .

حال اینجا مسائلی حیاتی در دلایل نظریه مطرح می گردد . به نظر می رسد جهت نگاه ابوالهل هر شب بر روی طلوع ستاره ای (متفاوت) ثابت می گردد (نه تنها طلوع خورشید). سپس در یک لحظه منحصر به فرد در آسمان شب ، ابوالهل به تصویر آینة خود کاملاً در سمت راست در وضعیت صور فلکی شیر ، نگاه می کند . اینجاست که ابوالهل دقیقاً فریاد بر می آورد که :

همه هرمها در مصر سفلی بیانگر حلقه ای از کهکشانهای مجاور زمین بوده و راز نقشة ستارگان نیز اینجا زیر پاهای صور فلکی است .

اما درآنجا بیش از یک راز درباره ابوالهل وجود دارد که به ما می گوید هر یک از اهرام موقعیت کهکشانهای  متفاوت را ایجاد می کند . حال آنکه آن خود کلیدی برای افشای راز اهرام است . این نشانگر جایی است که محقق شروع به گشادن اسرار نقشة ستارگان می کند. محقق مصرانه پیگیر ستارگان و جهت قرارگیری آنها در کمربند شکارچی است و به همان نقطه عطف کیهانی در آنچه به نظر می رسد ستاره نهایی است ، میرسد .

به عقیده هرشل همه اهرام در مصر سفلی بیانگر ستارگانی است که هر یک الهام بخش از قدیمی ترین خدایان شناخته شده اند . راز  هرمس تری مجیستوس خدای بازرگانی و سخنوری که ادعا می کند« مصر تصویری از بهشت است و همه کیهان در اینجا سکنی گزیده اند ».

هرشل متعاقباً آزمایشی را به انجام رساند تا اثبات کند همه اهرام در مصر سفلی نمانیدة ستارگان هستند. او یک صفحه شفاف ترنسپارنت را از موقعیت ستارگان بر روی بر روی نقشة اهرام قرار داد؛ نتیجه نفس گیر بود. همه ستارگان درخشان در صور فلکی شناخته شده در یک دایرة 360 درجه کامل در طول راه شیری بودند که در اطراف زمین قرار داشتند. همه ستارگان درخشان ، بر  اهرام روی زمین منطبق بودند . نقشة ستارگان با درخشان ترین ستاره در آسمان شب آغاز می شد . سیروس … که برای شروع با این ستاره می توان گفت منطقی است … و یک ستاره که با دیگر 49 ستاره در نقشه ستارگان متفاوت است . این ستاره منحصر به فرد دقیقاً در مرکز اهرام قرار دارد .. آیا این ستارة «x » نقطه ای(مساله ای) به خصوص را نشان می دهد ؟ دوباره منطق انسانی نظریه پردازی خواهد نمود .

در این تصویر ؛ نقشه ستارگان 50 هرم هرشل در میان دایرة  360  درجه و درخشان ترین ستارگان در طول راه شیری . ابوالهل طلوع ستارة « را » در شرق را می نگرد .

اگرچه بعضی ستارگان مهم در اهرام ظاهراً غایب اند؛ به طور مثال در جیزه هرشل چهار پتانسیل موقعیت ستارگان را یافت؛ چنانچه هنوز اهرام ویران شده در نقشة آنتیک قدیمی که شامل نقشه ناقص قبلی کمربند شکارچی در جیزه است، لحاظ نگردیده اند.

New Ruins Giza

برای داستان کامل در تفسیر جدید کمربند شکارچی و مقایسه آن با تفسیر روبرت باوال اینجا کلیک کنید ….

یافته ای به یافتة دیگر منتهی می شود. نه تنها تصویر آینه وار (ابوالهل و صورت فلکی شیر) همبستگی جدیدی بود بلکه اهرام حقیقتاً به دو لایه با مقیاس جداگانه بر دو طرف ناحیه أبوسیر تقسیم گردیدند. گرچه معمای دیگری تولید کردند . به نظر می رسد ستون هرمی شکل معبد خورشید دقیقاً در مرکز اهرام قرار داده شده بود . این چه معنایی می تواند داشته باشد ؟

ستون هرمی غول پیکری که با بیشترین احتمال فقط در یک یادبود طلایی محصور  شده بود . شاید برای برجسته سازی این که از دیگران اهمیت بیشتری داشته است . در نهایت مفهوم نقشه ستارگان روشن شد .

آیا ما x  را به عنوان نقطه ای تلویحی داریم که نشانگر نقطه ای(مساله ای) به خصوص است ؟

آیا این مسأله توجیح کننده خواستة افراد باستانی در طراحی نقشة ستارگان با استفاده از ساختارهای غول پیکر در مکانهای اولیه شان است ؟ یک مسأله قطعی است به نظر می رسد ستارگان بالاترین اهمیت را دارا هستند ، همانگونه در بهشت که سه ستاره کمربند شکارچی در آن قرار می گیرد .

مصریان باستان احترام ویژه ای برای خورشید قائل بوده اند . امّا این خورشید ، خورشید ما نیست ! فضا نوردان می توانند تائید کنند که ستون هرمی شکل معبد خورشید تنها بنای مقدس در کل اهرام در رقابت با ستاره ای شبه خورشید است (رجوع شود به HD28327’G’spectrum ) و نسبتاً در فاصله نزدیکی است . این همبستگی تنها در دقیقترین موقعیت ، 17250 سال پیش رخ داده و شاید نوعی سند سازی از طلوع بشریت باشد . دیگر اهرام با ستارگان درخشانی که همانند خورشید ما نیستند در تطابق اند .

map

هرشل پیشنهاد می کند که معبد خورشید بعدها از ستاره ای شبه ـ خورشید نامگذاری گردیده و ابداً با خورشید در ارتباط نیست .

هر دو نیمه نقشه ستارگان (دو تصویر بزرگ ) ، اینجا به خوبی در نمای نزدیک در منطقه» سکورا«با دید عمودی تصویر ، نشان داده شده اند . دو لایه با مقیاس جداگانه بر هر طرف معبد خورشید «X » وجود دارد که نشان دهنده نقطة بخصوص قرار گرفته در مرکز دقیق اهرام است . این همانند آن است که باستانیان همچنان که همه این نقاشی های دیواری را انجام داده اند به ما
می گویند به مرکز نقاشی ها نگاه کنید ، ببینید که چه چیز بیشرین اهمیت را دارا است .

آنها آن را با صفحة منطقه البروج در دندرا ،… درمقبرة» سن موت «انجام داده و آنها را در توضیحات و مدایح مهم شامل اسرار ستارگان خدایانشان انجام داده اند . او عقیده دارد که تمامی تئوری جدید،  ما که هستیم و از کجا آمده ایم را توضیح داده و روشن میسازد .

برای داغتر کردن بحث ، هرشل عقیده دارد که شواهدی از تکرار اشکال زمینی الگوی کدهای انسانی با دیگر اهرام باستانی در توضیح و توصیف نقشة سنگی ستارگان یافته شده در سراسر دنیا را یافته است .

الگویی که تنها منحصر به اشکال انسانی بوده و تنها راه شناسایی نسخة اصل و قدیمی کد های انسانی ، توسط مهندس رومی و Marcus Vitrovius نویسنده به صورت سند درآمده که 25 سال از تولد مسیح می زیسته اند.

لئورناردو داوینچی نیز در پیوستن به (نظریه) ویترویوس Vitrovius مشهور است ، اگرچه عده کمی متوجه شدند که او آن را از شکل باستانی نسخ خطی بازسازی نموده است . داوینچی بازوها را همانطور که در این تصویر می بینید بالا نبرده است ، امّا آنها را تغییر موقعیت داده و به جایی که دایره محاطی بر مربع محیطی تلاقی میبابد، آورده است .

او ممکن است این نسخه اش را برای تجسم انتخاب کرده باشد تا از سرنوشت مشابه محقق آلمانی Agripa (که در همان زمان می زیست) اجتناب کند تا با تکرار کار ویترویوس همانطور که در بالا می بینید مواجهه نشود . آگریپا به طرز وحشتناکی مرد ، او در اجاق سوخت .

بدون اینکه خیلی از موضوع فاصله بگیریم ، ملاحظه چند سناریوی «چه می شد اگر » بد نیست .

یک شخص می توانست به طور طبیعی انتظار داشته باشد که اگر نقشه ستارگان حقیقی است ، پس چرا در داستان مسیح از آن نام برده شده است ؟

چرا در اشکال بیان انسانی توسط داوینچی یا آگریپا که به این نقشه ستارگان ارتباط داشتند ، مخفی نشده بود؟ چرا مسیح هیچ اشاره ای به آن ننموده است ؟ در حقیقت این یک سوال بسیار حساس بوده و هم اکنون برای مناظره با نویسنده در وبلاگ باز شده است . منابع متعددی وجود دارند که از ترجمه های ابتدایی انجیل که شامل مراجعی برای ستارگان مرتبط با تولد مسیح و دیگر ستارگان همانند کمربند شکارچی و خوشه پروین برداشت شده اند . در ضمن مباحث بسیاری بیش از این وجود دارد؛ برای ستارگان مفهوم Sang- real به معنی تبار مقدس تغییر یافته است چه می شد اگر جام مقدس وجود داشته باشد و شامل ثبت اسنادی از ما که هستیم و از کجا آمدیم باشد ؟ برای مباحثه اجاره بدهید تصور کنیم که اینطور است؛ چه می شد اگر راز نهایی به یهودا توسط مسیح داده می شد . (همانطور که به نظر می رسد در نسخه خطی یهودا پیشنهاد شده است ) بر روی یک صفحه فلزی زیبا که به طور منحصر به فردی ثبت شده (وین هرشل احساس قوی دارد که در هنر رنسانس این صفحه فلزی به طور سمبلیک پشت سر مسیح نشان داده شده ـ همان صفحه ای که به عقاید بسیاری بشقاب پرنده است . مترجم) اگر شخصی به مکاشفات آخر انجیل یوحنا مراجعه کند می تواند حتی نتیجه گیرد که این احتمال هم وجود دارد که یهودا  با این جام دست ساز بشر با عنوان جام مقدس توسط امپراطوری روم  اجیر شده بود که به مالکیت آن جام شهرت یافته بود ، یک وسیله دست ساز بشر که بر روی آن جزئیات تبار بشریت حک شده بود . برای اطلاعات بیشتر روی لینک Grail در صفحه اول گردونه کلیک کنید .

سناریوی این تئوری به حقیقت اثبات می شود پس محقق مجبور می شود بپرسد که آیا امپراطوری روم او را کشت تا وجود این ساخته شگفت انگیز بشر را و به خصوص محتویات آن را پوشش دهد ؟

شاید ما در حال رسیدن به یک عصر رنسانس جدید هستیم که در آن نوع بشر شروع به پرسش سوالاتی در مورد منشأ خود خواهد کرد ؟!

احتمالاً حالا به نظر می رسد ویترویوس اولین شخصی نبوده که اشکال انسانی را در این راه منحصر به فرد ترسیم کرد .

هرشل در کتابش ، اسناد (تاریخچه) مخفی در عمق بیشتری از جزئیات به تأثیرات رو به افزایش این داستان می پردازد . او قاطعانه ادعا می کند که اشکال کدهای انسانی است که به طور دقیق همانقدر به نقشه طرح صحرای گیزه انطباق دارد که در استون هنج و در آخر اما نه کم اهمیت با طرح بحث انگیز کلیه مکانهای باستانی. در لایه آنچه به عنوان اهرام در این منطقه درک می شود محققین آن راCydonia  می نامند .

در سالهای اخیر به نظر می رسد این شکل از کد انسانی همچنین در نقاشی های داوینچی و هم عصرش نیکلاس پوسین به صورت کد در آمده است .

ممکن است مجموعه وسیعی از چنین شواهد و ادله و هم زمانی ها و تقارنات کاملاً ساخته و پرداخته ذهن به نظر برسند ،امّا در پرتو اهمیت این ادعا نویسنده تحقیقات اساسی را آزادانه در دسترس عموم قرار داده تا ببینید تحقیق نسخ انسانی ، نقاشی های رنسانس و تصاویر نقشه ستارگان هم اکنون در وبلاگ thehiddenreords.com در دسترس اند.

به طور خلاصه نویسنده متعقد است که با حک اشکال انسانی در نقشه ستارگان اهرام باستانی در این روش نو و منحصر به فرد (کدی که بعداً خودش را در نقاشی های عصر رنسانس آشکار
می سازد )، تبار باستانی بشریت در صحبت کردن حیله گر و مکار ظاهر می شوند .

تصادفاً نسخة خطی انجیل یوحنا اخیراً کشف شده که ادعای دیگر از متلاشی شدن زمین را مطرح
می کند ، اهمیتی که به نظر می رسد اغلب ناظرین را اغوا کرده است . مسیح به یهود اشاره می کند که به آسمان شب نظر کند و به او می گوید :

« به دنبال ستارگان بالا برو … این نیز ستارة توست »

نقشة ستارگان حقیقتاً صریح است . مطمئناً شخصی با مأموریتی به یگانگی آنچه مسیح برای گذر بشریت خواسته بود: این تکه غیر معمول دانش، حتی اگر او در آن زمان آماده نبود او احتمالاً
می خواست آن در آینده آشکار گردد در زمانی که برای مناظره ای چنین تحریک آمیز از نسخة پیدایش بشریت، امن تر باشد .

در این زمان ، نقشة ستارگان و تئوری کدهای انسانی ممکن است اسرار ، حلقه گمشده را به خوبی به چالش بکشند  جراکه هنوز علم آکادمیک در حال تکامل با آن دست به گریبان است ، شاید انسان از جایی دیگر در کهکشان ما، بعد از ورود به زمین جایگزین نئاندرتالها شده و تکامل یافته است نویسنده این الگوی جدول را از انگلیس ، آنکور ، کامبوج ، تیکال درگواتمالا و روی دشتهای مشهور به داشتن اهرام مخروبه مورد آزمایش قرار داده است . نتایج ، بر روی اینترنت و به جزئیات در کتابش به بحث گذاشته شده است .

بنابراین در انتهای روز ، چه چیز این همه مواد و منابع جدید را به بشریت پیشنهاد می کند .

یک پیام روشن در سخت ترین موارد نقشه ستارگان رمز گشایی شد . آنها برای نشان دادن اشکال کدها و الگوهای انسانی ، ظاهر شده اند . یک داستان مصور می تواند در ارتباط به الگوی ستارگان تفسیر شود.هرشل معتقد است معنی آن در یکپارچه سازی بشریت برترین (معنی) است، همانطور که پیام نقشه ستارگان حقیقت است . زمانیکه ما قدم به عقب گذاشته و منابع تعالیم عظیم را که را از بالا و ماوراء آمده اند مرور کنیم ، حقیقت پدیدار می شود . این پیام به روشنی سخن از مکان خلقت جهان نموده که به بشریت در سرزمینهای بسیار و به گفتار متفاوت گفته شده .

منابع اصلی متون مقدس می بایست برای دریافت حقیقت در اولویت قرار گیرند ، اینجا ، جایی است که ما شانس متحد نمودن بشریت را در یک حقیقت و درک خالق مهربان جهان کسی که به ما زندگی را هدیه نموده است ، یافته ایم . سردرگمی ما دربارة آنچه به آن معتقدیم به سرعت خود را سازد به صورت یک مذهب زشت جنگی که در حال حاضر نقش می بازد آشکار می سازد. تصادفاً برای اولین بار موشکهایی در حال فرود در منطقة تاریخی نزدیک مرز شمال اسرائیل
می باشند که ما آنجا را به اسم درة مگیدو می شناسیم !؟ اینجا ، جایی است که خدایان نوشته اند جنگ آخر ما در آن صورت می گیرد .

اگر این تنها یک اشاره از حقیقت در مجموعه نقشه ستارگان باستانی هرشل و تئوری او در کدهای انسانی است ، می بایست این دلایل برای دانشمندان کافی باشد تا آن را بیازمایند . و اگر در این بین سوالی حیاتی است که هنوز بی جواب باقی مانده است می بایست این سوال باشد : چه کسی این پیامهای کهکشانی و به چه منظوری آنها را ارسال نموده است ؟

چرا روی زمین اسراری به چنین بزرگی با چنین ساختار عظیم و اشاراتی به سمت آسمان است؟

چرا آنها فقط زمانی میتوانند به طور کامل کشف رمز شوند شوند که از ماهواره مشاهده شوند؟  حقیقت در استون ههج،تیکال،در مقابل نقشه ستارگان مریخ در انتظار است.دیگر اکتشافات ستارگان میتوانند بعداً آورده شوند.

پ . ن : با تشکر فراوان از سایه عزیز بابت ترجمه و ارسال این مطلب . یک مطلب هم راجع به داوینچی در همین زمینه هست که این دوست عزیزمان زحمت ترجمه را به عهده گرفتند که بعدا در وبلاگ میگذارم.
دوست دیگرمان نیما وزیری عزیز هم خلاصه ای از این مطلب را برایمان فرستاده که از ایشان هم تشکر میکنم و مطلب را در اینجا میگذارم. درسته 2 بار ترجمه شده ولی هر 2 دارای ترجمه ای دلنشین است. امیدوارم بقیه عزیزانی هم که به زبان تسلط دارند مطالب این سایت را ترجمه کنند تا بقیه فارسی زبانان عزیز هم استفاده کنند.

نقشه ستارگان مصر و رازهای طرح انسان

 

 

Sphinx Side View

وین هرشل نویسنده ای در ضمینه ستاره شناسی باستانی است. اودر کتابش که در سال 2002 چاپ شد، مدعی کشف راز ممنوعه ابولهول شده است.  این رازی است که نشان دهنده برابری و قداست تمام نژادهای انسانی است. رازی که با پنهان داشتن آن بعضی کشورها قرن ها به چپاول و به بردگی کشیدن مردم دیگر پرداخته اند.

تا به حال نظریه هایی درباره اینکه مقطع جانبی ابوالهول نشان دهنده صورت فلکی اسد است داده شده است. اما این نظریات توضیحی قانع کننده درباره اینکه چرا این صورت فلکی انتخاب شده است نداده اند. حال هرشل بعد از 17 سال تحقیق در این زمینه نظریه ای تازه در این باره ارائه کرده است. او در کتابش «گزارشات مخفی»، ابوالهول را کلید ارتباط اهرام با نقشه ستارگان معرفی میکند.

در 1995 بایوال پیشنهاد کرد سه هرم اصلی گیزا با کمربند ستارهای صورت فلکی شکارچی همخوان هستند. ولی بدلیل اینکه این ارتباط با دیگر اهرام توضیح داده نشد، چندان توفیقی نیافت.

اما در سال 2003 هرشل توضیح داد با استفاده از ابوالهول این ارتباط قابل توجیه است. او متوجه شد زاویه قرار گرفتن ابوالهول میتواند سه هرم اصلی را تقسیم کند، بگونه ای که بصورت مجازی ستاره اصلی صورت فلکی شیر یا اسد در راستای کمربند صورت فلکی شکارچی یا جبار قرار گیرد.

این امر کلید اصلی نظریه اوست. این امر باعث میشود صورت فلکی شیر و ابوالهول در زمان های خاصی مانند دو جسم در آینه روبری هم قرار گیرند. این پیامی است که این ارتباط در خود دارد:

تمام اهرام در بخش پایینی مصر نشان دهنده صورت های فلکی همسایه زمین هستند و این تقسیم بندی از پای صورت فلکی شیر شروع میشود.

ابوالهول و صورت فلکی شیر (Leo) همچون تصویری در آینه در مقابل هم

اما چیزی بیش از نیز در این باره وجود دارد، رازی که اهرام در خود دارند: اگر میخواهید راز ستارگان را کشف کنید نقطه غائی کمربند جبار است. هرشل میگوید تمام این هماهنگی بین اهرام و ستارگان بدلیل نظر قدیمی ترین پیشگوی مصر یعنی هرمس تریس مگیستوس بوده است: «مصر الگویی از بهشت است. تمام کیهان در اینجا نقش بسته است».

هرشل سعی کرد این نظریه را اثبات کند. نتیجه شگفت انگیز بود. تمام اهرام در مصر سفلی منطبق با تمام ستارگان درخشان راه شیری در کمربندی هستند که تمام زمین را می پوشاند. در واقع 49 ستاره با 49 هرم منطبق هستند و در این میان تنها یه ستاره باقی میماند. ستاره «را» یا خدای خورشید در مصر قدیم و این ستاره نه با اهرام بلکه با ابوالهول منطبق است. البته در این میان ستاره هایی هم از قلم می افتند و هرمی برای آنها وجود ندارد. طبق نظر هرشل این اهرام یا کشف نشده اند و یا در طول قرن ها از میان رفته اند.

مورد دیگری که هرشل کشف کرد این بود که احتمالا ستون هرمی شکل معبد خورشید در ابوسیر نوعی مرکز برای اهرام است. بنابراین این معبد باید اهمیتی بیش از آنچه تا کنون تصور میشود داشته باشد. یک مورد قطعی است، ستاره «را» اهمیتی بیش ار سایرین برای مصریان باستان داشته است. در واقع «را» خورشیدی برای مصریان بوده است.

ستاره هایی که هرشل میگوید منطبق با اهرام هستند. ستاره RA با مکان ابوالهول منطبق است.

گفتیم معبد خورشید بنوعی در وسط محدوده اهرام است و میتوان از آنجا این محوطه را به دو بخش تقسیم کرد. راز اصلی در همین جاست. در بسیاری متون و دیوار نوشته های قدیمی، این گونه تقسیم بندی وجود دارد. » به مرکز دیوار نما نگاه کنید تا مهمترین چیز را دریابید. آنها همین کار را در قرص دایره البروج در دندارا انجام داده اند .. آنها همین کار را در مقبره سنموت انجام داده اند .. آنها هر جا مربوط به ستاره خدایانشان باشد این کار را انجام داده اند». به نظر هرشل تمام این همخوانی ها ما را به ستاره ای راهنمایی میکند که به نظر مصریان از آنجا آمده ایم.

طرح دیگری از این تطابق مکانی برای اهرام شمال مصر سفلی. معبد خورشید این اهرام را به دو بخش تقسیم کرده است.

map

تطابق در اهرام جنوب معبد خورشید.

هرشل شاهد دیگری هم برای این نظریه ارائه میکند. از لحاظ هندسی، طرح بدن انسان و تناسب های آن جالب توجه است. یکی از معروفترین طراحی های هندسی از بدن انسان را لئوناردو داوینچی کشیده است.

طرح هندسی از بدن انسان، اثر داوینچی.

 

سئوالی که هرشل مطرح میکند این است که اگر داستان مصریان حقیقت داشته باشد، چرا در متون مسیحی چیزی دراینباره نیامده است؟ این سئوال حساس و بسیار قابل بحثی است. به هر روی طبق نظر هرشل مسیحیت چیزی را در این میان مخفی کرده است. در بسیاری از تصارویر اولیه بدنیا آمدن مسیح میتوان کمربند شکارچی و ستاره «را» را در آسمان دید. اگر داستان جام مقدس و مریم مجدله حقیقت داشته باشد شاید بتوان مخفی نگاه داشتن نقشه ستارگان را نیز بخشی از این راز بزرگ دانست؛ و شاید همان گونه که آثار داوینچی سرنخ هایی را از این راز بزرگ ارائه میکند، طرح بدن انسان او نیز چیزی از نقشه ستارگان و خواستگاه ما در خود داشته باشد.

هرشل میگوید تناسب اعضا در این اثر داوینچی معادل تناسب ابعاد در هرم گیزا است. بطور خلاصه او مدعی است انسانها از ستاره «را» آمده اند و این رازی است که مسیحیت همواره بدنبال مخفی نگاه داشتن آن بوده است. دلایل این امر نیز سلطه طلبی و … بوده است. هرچند که هنوز ارتباط بین نقشه ستارگان و راز داوینچی محل بحث بسیار است.

توضیح مترجم: بخش آخر نظریات هرشل اشاره به کتاب راز داوینچی دارد و سعی در ارتباط دادن آن با نظریه خود میکند. این بخش بدلایل منافات داشتن با عقاید دینی (بخصوص هموطنان مسیحی) و عدم ارائه دلایل و شواهد برای آن، خلاصه شده است.

متن فوق ترجمه آزادی از بخش اصلی http://www.thehiddenrecords.com/sphinx.htm است.

تئوری منظومه جبار(ORION)

تئوری منظومه جبار

درسال 1994 کتاب راز منظومه جبار بوسیله بوول و آدرین گیلبرت در مورد اهرام مصر در دنیا غوغا یی برانگیخت که هیچ کتاب دیگری به وجود نیاورده بود. بطور حیرت انگیزی ای کتاب مطلب را توضیح می دهد : که بعد از 4000 سال راز اهرام کشف شد.( چاپ ژرمن پیپربک)این پایان نامه و مفادش حاوی راز اهرام و ارتباطش با تئوری جبار است.در اختصار OCTنامیده میشود.هر چند این اثر بوسیله دو نویسنده انتشار یافته اما در اصل بوسیله رابرت باول نوشته شده است. او ادعا کرد که جواب سوالیی راکه برای دهه ها موضوع مباحثات داغ بوده را یافته.آیا محل قرار گیری اهرام تصادفی است و یا یک نقشه تعیین شده است این مسئله برای دهه ها بسیار موضوع بحث بر انگیزی بوده است که تمرکز اهرام جیزه بیشتر از اهرام دیگر در تمام نقاط دنیا وجود دارد بوده است بعضی دانشمندان معتقدند که پراکندگی اهرام  کاملا تصادفی است اما بعضی اعتقاد دارند اهرام در سرزمین های قابل دسترس بشر بوجود آمده اند بعضی دیگر کشف کردن که یک نقشه اصولی هندسی برای توضیح موقعیت وجود دارند ( در بخش اهرام سایت مزبور مثالهایی فهرست شده اند)

تقریبا تمام تئوری ها یک اشکال اصلی دارند برای توضیح مصری ها احتیاج به دانش ریاضات و هندسه داشته اند که هیچوقت آن دانش را در اختیار نداشته اند . البته ایده های فوق همه حدس وگمان دانشمندان است.

بوول و گیلبرت با استفاده از اسطوره شناسی به تحقیقاتی دست زده اند شامل این نتیجه بوده است که دنیای مردگان مصریان باستان در آسمان قرار دارد و محل قرارگیری اهرام نمایشگر مهمترین ستاره مردگان برای آنهاست.

پادشاهان مرده و مردم عادی بعد از مرگ پیش خدای ازیریس می ایند.این خدا با یک ستاره نمایش داده می شود که در صورت فلکی ساح قرار دارد . بر طبق نظریات باول همان صورت فلکی جبار خودمان است . هر فرد یک ستاره روح دارد و هر پادشاه مرده می تواند به یکی از ستاره های منظومه جبار برود بتنابراین اهرام در راهی قرار گرفته اند تا نمایش دهنده ستاره خاصی که به آن رفته است باشد .

در زمان های بعد آیین جدید خورشید پرستی با آیین ستاره پرستی عوض شد اهرام سلسله های بعدی منطبق بر ریاضیات و ستاره ای در آسمان نیستند.

ارتباط سه ستاره ای که در کمربند منظومه جبار قرار دارد با 3 تا از بزرگترین اهرام بهترین گواه این ادعا می باشد.

Pyramids from above plus Belt of Orion
is Orion and Pyramids
Fig. 1 – Orion and Pyramiden according to Bauval/Gilbert

شکل ا : منظومه جبار و اهرام طبق تئوری باول گیلبرت.

این یک شباهت بر جسته است . سه ستاره در وسط صورت فلکی جبار بصورت مورب که یک ستاره کمی منحرف شده است سه هرم که یکی مقداری از خط اوریب انحراف دارد رابطه موقعیت قرارگیری اهرام و ستارگان کاملا مثل هم است

اما نویسندگان موارد متعدد مشابهی را پیدا کردند که باتصادف قابل توضیح نیست

درخشندگی ستاره و اندازه هرم جیزه شامل دو هرم که تقریبا هم ارتفاع هستند و هرم کوچکتر فقط 53% بلنده آن یی را داراست کمربند جبار شامل دو ستاره تقریبا مشابه که یکی 50% درخشندگی آن یکی را داراست.و ستاره کوچکتر همانی است که به مقدار کمی از خط اوریب ستارگان روی آن قرار دارند انحراف دارد.

بیشتر اهرام در مصر در جایگاه متقارن ستاره ای آسمان قرار می گیرند

2 هرم بزرگ در دهشور همانند دو ستاره بزرگ خوشه هایدس هستند.

دو تا از هرم های بزرگ نزدیک جیزه منطبق بر دو ستاره بزرگ منظومه جبار و اهرام ابوسیر دقیقا بر روی سر منظومه جبار قرار دارند.

OrionPyramids
Fig. 2 – Stars and more pyramids according to Bauval/Gilbert

شکل 2 ستارگان و اهرام بیشتر

انتخاب مکان صورت فلکی:مرکز هرم جیزه طوری انتخاب شده که رود نیل موقعیت راه شیری در کمربند جبار داشته باشد. راه شیری همانند دشتی از نی هاست در افسانه ها آمده که راه عبورفرعون برای رسیدن به دنیای مردگان است. فرعون از ساحل شرقی نیل جایی که زندگی میکرده به ساحل غربی که دنیای مردگان در آن قرار داشته سفر می کرده است.( جایی که تمام آرامگا ها و اهرام در آن قرار داشتتند)

محور ها در حرم بزرگ: 4 محور کوچک و ناشناس که پهنایی به ابعاد (cm20*20)دارند هر دو اتاق دو تا از محور ها را دارند یکی به طرف شمال است و دیگری بطرف جنوب بین 4 محور دوبدو زاویه ای بین 36و45 درجه دارندمحور های اتاق بالایی که اتاق شاه است از یک سو به فضای باز و از سوی دیگر به اتاق شاه ختم می شود و حور های اتاق ملکه که در پایین قرار دارند هر دو مسدودند

این محور ها معماهای حل نشده اند : باستان شناس آلمانی استدلمن می گویند اینها محور های الگو برای روح پادشاه مرده است روح می تواند از محور شمال به تمام ستارگان فنا ناپذیر در شکال سفر کند این ستارگان هیچوقت معنی خاصی برای مصریان زمانهای گذشته نداشته اند .

سه محور دیگر نیز به ستارگان دیگر مرتبتند. ستاره شناس ویرجینیایی تریمبل در سال 1964 متوجه شد محور جنوبی ارامگاه شاه به منظومه جبار اشاره می کند باول محاسبات بیشتر متوجه شد پایان ساخت هرم در 100 سال بعد از آن تاریخی است که برای اتمام آن دانشمندان پذیرفته اندکه محور در تارخ باول کاملا به ستاره بزرگ در کمربند جبار اشاره می کند آیا این تطابق تصادفی است ؟

یافته های دیگر باول او را شگفت زده کرد در مورد اینکه محور جنوبی آرامگاه ملکه به بزرگترین ستاره در آسمان صورت فلکی شعرای یمانی اشاره میکند مطابق با زمان ساخت آرامگاه شاه (زمان باول)می باشد

صورت فلکی شعرای یمانی نماینده ایزس الهه حاصلخیزی که خواهر و بزرگترین عشق ازیریس (که نماینده آن در آسمان منظومه جبار است ) بوده آیا این تصادف دیگری است ؟

آخرین محور به ستاره مرتبط به شمال اشاره می کند در مجموع این کتاب مهیجی است.

Targets of the shafts
Fig. 3 – targets of the shafts, after Bauval/Gilbert

شکل 3 : نشاندهندگی محور ها به سمت ستارگان

مشکلات بعضی اشکالات به این ایده وارد است برای مثال زاویه میل منسوب اهرام باخط استوا متفاوت است در زمان مصریان منظومه جبار در بلندترین مکان خود در آسمان قرار داشته بنابراین بر خلاف افق بوده ( با موقعیت کنونی متفاوت بوده ) باول پیشنهاد کرده زمان طراحی اهرام با زمان ساخت متفاوت است بعد از محاسبات مشخص شد زاویه میل مطابق با در حدود 10500 BCE

بقیه ستارگان بهترین انطباق با اهرامشان و زمان ساختشان داشتند استنتاج نویسنده این است که طراحی اهرام در حدود اواخر آخرین عصر یخبندان است نظر یه اینکه محور ها در هرم بزرگ نمایانگر تاریخ ساخت آن در حدود 2450BCEو تفاوت تاریخ ساخت و طراحی اهرام در حدود 8000 سال می شود .

اما تاریخ محورها نسبت به تاریخ ساخت هرم ها جوان است و مصر شناسان گرایش دارند پادشاه پیر یکم پیرتر نسبت به پادشاه جوانتر

این قبیل پایان نامه های جنجالی اعتراضاتی از سوی دانشمندان آکادمیک به وجود می آورداولین تناقض در مورد افکار و ابزار عقاید در هم بر هم که به اختصار این است که بعدا کشف شد زاویه میل بر ادعا تاریخ طراحی منطبق نیست

اما دوما و بزرگترین سوال که اگر شالوده این تئوری درست است لازم که رابطه بین مصر باستان و تمدن هست.آیا با استفاده از ازیریس و منظومه جبار دنبال کردن گذشته می توان به مبداتاریخ ساخت هرم رسید.

هر گونه بهره برداری از این مطلب با ذکر منبع با آدرس www.ufolove.wordpress.com آزاد میباشد.

منبع:  http://doernenburg.alien.de/alternativ/orion/ori00_e.php

پ . ن : با تشکر فراوان از آناهیتا ی عزیز برای ترجمه و ارسال این مطلب.